آشنايي با نام هاي خداوند
آموزش نخستین «غسالهای داوطلب»+تصاویر
به گزارش فرهنگ نیوز ، نخستین دوره آموزشی ویژه تطهیرکنندگان داوطلب با هدف بهره مندی از فعالیتهای داوطلبانه و بشردوستانه شهروندان تهرانی به ویژه در مواقع اضطراری و بحرانی در حسینیه عطر یاس مجتمع عروجیان سازمان بهشت زهرا (سلام الله علیها) با حضور 50 نفر از علاقمندان که ثبت نام اولیه را انجام داده بودند و برای شرکت در این کلاسها اعلام آمادگی کرده بودند، در روز جمعه 23 آبان برگزار شد.
در نخستین دوره آموزشی ویژه تطهیرکنندگان داوطلب، که با حضور روحانیونی از جمله حجت السلام حاج عبدالملکی و رضا پورناصرانی مسئول پژوهشکده بهشت زهرا (س) برگزار شد، تطهیرکنندگان داوطلب با احکام، مسائل شرعی، و تطیهر متوفی آشنا شدند.
همچنین پس از کلاس احکام، مسائل شرعی، و تطیهر متوفی، تطهیرکنندگان داوطلب که در حدود 50 نفر بودند از غسالخانه مجتمع عروجیان بازدید به عمل آوردند که یکی از نکات جالب این بازدید؛ روند افتتاح این غسالخانه جدید بهشت زهرا (س) بود بطوریکه یکی از مسئولان از افتتاح مجتمع عروجیان با شُستن پیکر شهید طهرانی مقدم اذعان داشت.
سازمان بهشت زهرا (سلام الله علیها) نیز اعلام کرده است که سازمانهایی که از فعالیتهای داوطلبانه شهروندان بهره میبرند و توانایی بسیج شهروندان را دارند در زمینههایی چون؛ خدمات اجتماعی و بهداشتی، آموزش، عملیات نجات، خدمات فرهنگی، دینی و بسیاری دیگر از این گونه خدمات از سازمانها و دستگاههای دیگر به لحاظ کیفی جلوتر و برجستهترند.
کار داوطلبانه، از نقطه نظر جامعه، فعالیتی بسیار مطلوب در زمان فراغت است. افرادی که فعالیتهای داوطلبانه و بشر دوستانه دارند، سهم قابل ملاحظه ای در رفاه اجتماعی ایفا میکنند. وجود و حضور این افراد، باعث رفاه کلی جامعه و ارتقاء سطوح مختلف اجتماع میشود.
سازمان بهشت زهرا (سلام الله علیها) به عنوان نهادی اجتماعی در راستای بهره مندی از فعالیتهای داوطلبانه و بشردوستانه شهروندان تهرانی به ویژه در مواقع اضطراری و بحرانی اقدام به راه اندازی کانون تطهیرکنندگان داوطلب کرده است.
یاران امام زمان(عج) همین بسیجیان هستند
به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از
روابط عمومی بسیج، حضرت آیتالله مکارم شیرازی در دیدار با سردار نقدی،
حجتالاسلام تویسرکانی و برخی از مسئولان بسیج ضمن خرسندی از این دیدار
اظهار داشت: اگر بسیج نبود بسیاری از مسائل زمین میماند، آثار و برکاتی که
از بسیج دیدهایم باید این تشکیلات همچنان پابرجا بماند.
وی مسئله
بسیج را فراتر از آمادگی نظامی دانست و افزود: امروز در بخشهای مختلف
اجتماعی در تربیت، اقتصاد ، هنر و... نیز وارد شده و موفقیتهای زیادی را
کسب کرده است.
این مرجع تقلید شیعیان، بسیج را نیروی آماده، مخلص و
با انگیزه خوانده و خاطر نشان کرد: بسیج سرمایه ذیقیمتی است که همگان
باید آن را قدر بدانند. اگر دنیا یک دهم بسیج را داشته باشد خیلی بیشتر از
این استفاده میکند.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی با اشاره به اینکه
همه غالب پیغمبران نیز از نیروی بسیج مردمی استفاده میکردند، عنوان کرد:
باید بسیج همچنان تا دوران ظهور با قدرت فعالیتهای خود را ادامه دهد چرا
که یاران امام زمان (عج) عمدتاً بسیجیان هستند.
وی با ضروری خواندن
آموزشهای رزمی برای بسیجیان تاکید کرد: با توجه به شبهه پراکنیهای دشمن
در مسائل فکری؛ آموزشهای عقیدتی نیز بسیار مهم است.
وی برنامههای
اجتماعی همچون امر به معروف و نهی از منکر را از دیگر فعالیتهای اصلی بسیج
دانست و تاکید کرد: باید مراقب افراد نفوذی و آنانی که روح بسیجی ندارند
بود و آنان را کنار گذاشت تا مشکلی برای بسیج به وجود نیاید.
علمداران مبارزه با اسرائیل +عکس
به گزارش فرهنگ نیوز، «به قول خودش
کارش را از جایی شروع کرد که فرق لوله با تفنگ را نمی دانست.» شاید این یکی
از بهترین جملاتی باشد که می توان با آن عیار موفقیت و پشت کار مردی را
سنجید که حالا وقتی شهید میشود صفحه اول روزنامه های اسرائیلی از خوشحالی
اختصاص پیدا میکند به شهادتش. چرا که رژیم صهیونیستی بهتر از هرکسی
میدانست چه کسی از دست رفته است.
این همان مردی بود که روی مزارش
حک شد اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند. حاج حسن
طهرانی مقدم بسیار برای تحقق این خواسته اش تلاش کرد و بی شک روزی خواهد
رسید که از جنات نعیم شاهد تحقق آرزویش خواهد بود.
تصویر پیش رو دو
فرزند امام خمینی(ره) و سربازان مقام معظم رهبری را در دوران جوانی نشان
میدهد. دو علمداری که پرچم دار نابودی اسرائیل هستند و نامشان خوف در دل
این رژیم غاصب انداخته است.
نفر اول از سمت چپ تصویر: شهید حاج حسن طهرانی مقدم. نفر سوم حاج قاسم سلیمانی
تولید پهپاد ایران تجاری میشود
وی ادامه داد: در بحث محصول در دو حوزه بالگرد و پهپاد فعالیت میکنیم و ساخت پهپاد به عنوان استفاده در بخش تجاری مد نظر است.
مدیرعامل سازمان صنایع هوایی بیان کرد: تا سال ۲۰۲۵ میلادی ۷۰ درصد پهپادها در بخش تجاری خواهد بود.
وی بیان کرد: سومین موضوع در این نمایشگاه موضوع هوانوردی عمومی است که در این راستا بحث عرضهکنندگان بخش خصوصی حمایت میشود.
وی یادآور شد: در حوزه شرکتهای دانش بنیان به این موضوع توجه میشود که در توسعههای آتی هر آنچه بخش خصوصی نیازمند باشد به آن واگذار کنیم که در این باره میتوان به پهپادها و توربینها اشاره کرد.
منطقی با بیان اینکه در حوزه اویونیک (اویونیک یا الکترونیک هواپیما (به انگلیسی: Avionics ) مربوط به کنترل سیستمهای الکترونیکی هواپیما مانند سیستم جهت یابی و رادار) هم برنامه توسعهای با حضور بخش خصوصی داریم، گفت: فناوریهای نوین صنعت در این بخش اداره میشود همچنین شرکتهای دانش بنیان از اجرای پروژههای سریع و کم هزینه استقبال میکنند که با آنها همکاری میکنیم.
مدیرعامل سازمان صنایع هوایی با بیان اینکه ۴ ساختار پیشبینی شده است، بیان کرد: تسهیل تامین مواد اولیه و قطعات نظیر تاسیس هایپرمارکت برای تامین قطعات از یکی از این ساختارها است.
منطقی افزود: دومین پروژه ما شبکه آزمایشگاهی و توسعه آن در راستای کشت و بخش آزمایشی در بخش هوایی است.
وی تصریح کرد: ایجاد شبکه نخبگان برای تبادل تجارب و فناوریها از دیگر ساختارهای پیشبینی شده در هفتمین نمایشگاه بینالمللی صنایع هوایی و هوانوردی است.
وی افزود: در مورد خدمات موتور و فعالیتهای آن در بخش هوانوردی نیز به عنوان چهارمین ساختار دنبال مشارکتهای بینالمللی هستیم.
وی اظهارداشت: امیدواریم بستر صادرات ۱۰۰ میلیون دلاری در بخش فناوری هوایی و فضایی فراهم شود.
منطقی با بیان اینکه ۲۷ شرکت دانش بنیان فعال داریم اظهارداشت: ۵۰۰ شرکت نیز آمادگی وارد شدن به شرکتهای دانش بنیان را دارند، در این نمایشگاه حدود ۱۰ درصد شرکتهای دانشبنیان حضور مییابند.
وی اظهار داشت: حدود یکصد مجموعه داخلی در این نمایشگاه حضور دارند.
وی بیان کرد: برنامه ریزی کردهایم در تولید هواپیماهای غیرنظامی کلاس بیست تن و بالاتر با مشارکت بینالمللی وارد شویم.
منطقی با بیان اینکه فعلاً ۷ تا ۱۰ کشور در تولید این هواپیماها فعالیت میکنند، گفت: میتوانیم هر هواپیمای در این کلاس تولید کنیم.
مدیرعامل سازمان صنایع هوایی بیان کرد: در مورد توربینها نیز ۷۰ درصد اجزاء لازم در داخل تولید میشود؛ در موتورهای توربینی در برخی از کلاس ها خودکفا هستیم.
* ورود به عرصه تولید هواپیماهای ۱۵۰ نفره
وی با بیان اینکه وارد طراحی هواپیماهای ۱۵۰ نفره شدهایم، اظهار داشت: ۵۷ درصد ناوگان کل دنیا را این نوع هواپیماها به خود اختصاص داده است.
منطقی بیان کرد: با حمایت معاونت علمی - فناوری ریاست جمهوری طرح ساخت توربین ۱۰ تا ۱۵ مگاواتی را در قالب طراحی و ساخت تعریف کردهایم.
سومین عامل مرگ و میر در ایران چیست؟
به گزارش فرهنگ نیوز، مراسم یادمان
قربانیان سوانح رانندگی امروز با حضور وزیر راه و شهرسازی، وزیر بهداشت،
درمان و آموزش پزشکی و رئیس سازمان بهزیستی در آسایشگاه کهریزیک برگزار شد.
در
این مراسم حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اظهار
داشت: آسایشگاه کهریزک کانون همه عاطفهها و محبتها است که در عین حال با
برخی نامهربانیها و بیمهریها مواجه شده است.
وی با بیان اینکه
آمار سوانح رانندگی در کشور رقم بالایی است، ادامه داد:در ایران سوانح
رانندگی سومین عامل مرگ و میر است و در برخی از استانها حوادث رانندگی به
عنوان دومین عامل جان هموطنان را میگیرد.
هاشمی اظهار داشت: شایعترین علت نابودی انسانهای 15 تا 30 ساله سوانح رانندگی است.
وی
با تأکید بر لزوم توجه به زیرساختها و بهینهسازی آنها بر رفع مشکلات
برای کاهش سوانح رانندگی گفت: متأسفانه ما ملتی هستیم که سعی میکنیم فقط
از خوبیهای خود صحبت کنیم و به خصوص در تریبونهای عمومی به کاستیها و
کمکاریها اشارهای نمیشود.
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
افزود: قطعاً در بروز سوانح رانندگی بسیاری از عوامل تأثیرگذار است، صنعت
ما مشکل دارد، فرهنگ ما هم مشکل دارد و با بسیاری از مشکلات دیگر در این
عرصه مواجه هستیم.
هاشمی با تأکید براینکه مشکل اصلی ما در سوانح
رانندگی کاستیهای فرهنگی است، افزود: باید به فاکتورهای بروز سوانح
رانندگی توجه کرد و نسبت به رفع آن کوشید؛ به عنوان مثال بستن کمربند ایمنی
خودرو، عزم ملی بود که عملیاتی شد.
وزیر بهداشت، درمان و آموزش
پزشکی بیان کرد: در کنار سالانه 18 هزار کشته سوانح رانندگی حدود 300 هزار
نفر هم مصدوم داریم که موجب بروز مشکلات عدیدهای برای کشور در بحث
اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشود.
وی بیان کرد: مشکلات وزارت
بهداشت، درمان و آموزش پزشکی معلول فرهنگ نادرست صنعت ما، فرهنگ نادرست
رانندگی، مشکلات جادهها و از این قبیل است.
وزیر بهداشت، درمان و
آموزش پزشکی گفت: در حال حاضر 3 هزار دستگاه آمبولانس، 2 هزار پایگاه و 570
بیمارستان داریم که 50 درصد نیازهای کشور است و کار مردم روی زمین مانده
است.
هاشمی با تأکید بر لزوم همکاری و همدلی همه ارگانهای
دستاندرکار جادهای برای کاهش سوانح رانندگی اظهار داشت: باید دولت و
مجلس همکاری کنند تا نقصها در این مورد مرتفع شده و پیشگیری مدنظر قرار
گیرد.
وی یادآور شد: در بسیاری از کشورها سوانح رانندگی هشتمین تا دهمین عامل مرگ و میر است اما در ایران سومین عامل مرگ و میر است.
وزیر
بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بیان کرد: کاهش سالانه 10 درصدی سوانح
رانندگی فقط در سالهای قبل محقق شد و بعد از آن این رقم سالانه 3 تا 4
درصد بود، در حالی که باید تلاش کنیم طبق قانون برنامه سوانح رانندگی کاهش
یابد.
«موبایل و تبلت» دست از سر پیکر مرحوم پاشایی هم برنداشت/درباره پدیده «موبایل به دستها»
به گزارش فرهنگ نیوز ، برگزاری پرشور مراسم تشییع جنازه مرحوم «مرتضی پاشایی»، خواننده جوان کشورمان که روز گذشته پس از حدود یک سال مبارزه با سرطان درگذشت، از زوایای مختلفی قابل بررسی است اما یکی از ویژگیهای جالب توجه این مراسم، نمایش متعدد دوربینهای تلفن همراه و تبلتهایی بود که توسط مردم حاضر در مراسم برای ثبت لحظات تشییع پیکر آن مرحوم مورد استفاده قرار گرفت.
رجا نیوز؛در پدیدههای اجتماعی لازم است تا ابتدا به خاستگاه فکری و آبشخور نظری آن توجه کردو سپس به دلایل ظهور و گسترش آن پدیده پرداخت؛ رویکردی که باید با ظرافت و توجه به بافتهای بومی هر منطقه صورت بگیرد تا بتوان به رهیافت مناسبی در آن زمینه رسید.
درباره فرهنگ نوساخته ایرانیان در به تصویر کشیدن افراطی و اغراق شده لحظاتی که مهم یا مطرح هستند، میتوان از دو منظر به مباحسه پرداخت. طبیعی است که عمر گوشیهای هوشمند و لوازم الکترونیکی همراه یا اصطلاحا «گجت»ها در جامعه ایرانی چندان طولانی نیست و شاید بتوان گفت به کمتر از یک دهه میرسد. (حتی اگر بخواهیم کمی سختگیرانه برخورد کنیم و رواج آن در جامعه را مبنای تحلیل خود قرار دهیم، قطعا این زمان به زیر پنج سال تنزل پیدا میکند.) به همین دلیل اساسا بستر فرهنگی به صورت مدون و برنامهریزی شده درباره آن صورت نگرفته و اگر یکسری از رفتارها تبدیل به هنجار و رسوم مربوط به استفاده از این وسایل میشوند، آن را باید حاصل تجربه مشترک کاربران یا حداکثر ترجمه اقداماتی دانست که در کشورهای مبداء صورت میگیرد، دانست.
در واقع این مردم ایران نیستند که برای شبکههای اجتماعی و نوع فعالیت کاربران در آن فرهنگ میسازند؛ بلکه این خود شبکههای اجتماعی هستند که فرهنگ مدنظر خود را به کاربران ایرانی تحمیل کرده و آنان را به انجام یکسری اقدامات مشترک که نهایتا منجر به شکلگیری سبک زندگی میشود، وادار میکند.
اینکه «اینستاگرام» اکنون به یک عامل تعیین کننده در زندگی برخی از جوانان ایرانی تبدیل شده است، در واقع سوق دادن افراد به سوی یک ارزش واحد و مشترک بزرگ و گسترده است که تا جایی ارج و قرب پیدا میکند که حتی سبب میشود ارزشهای پیشین جامعه – نظیر حضور در مراسم تشییع متوفی – تحتالشعاع آن قرار بگیرد.
از سوی دیگر، باید به این مساله اشاره کرد که «فخرفروشی مجازی» اکنون به یکی از ابزارهای تحلیل شخصیت افراد تبدیل شده است. اگر تا همین چند سال پیش، پوشیدن فلان لباس برند خاص و غذا خوردن در فلان رستوران مشهور، یکی از ابزارهای متفاوتنمایی ارضای شهوت خودنمایی برخی جوانان بود، اکنون اعلام حضور در برخی اماکن و مراسمات خاص است که باعث ارضای حس برتریجویی افراد جامعه ایرانی میشود.
به قول یکی از فعالین فضای مجازی، آنهایی که در هر صحنه و موقعیتی فورا گوشی تلفن همراه خود را از جیب بیرون میآورند و مشغول فیلم برداری میشوند، به نظر میرسد بیش از آنکه به دنبال ثبت یک لحظه باشند برای یادآوری و خاطره، به دنبال این هستند تا ثابت کنند که این روز در این جمع مشخص یا این مکان مشخص حضور داشتند و از این فضا برای خود اعتباری (هرچند فرضی) کسب کنند.
اینستاگرام اکنون به وسیلهای برای نمایش سطح دغدغه افراد تبدیل شده است. اینکه من در فلان مراسم مهم حضور داشتم و در فلان مکان خاص فلان کتاب خاص را خواندم و فلان فیلم خاص را دیدم، اکنون به یک «فخرفروشی» تبدیل شده است که فارغ از محتوای آن، نفس حضور یا عدم حضور کاربر است که میزان تعلق او به ارزشهای شبکههای اجتماعی را مشخص میکند. این مساله را در روزهای اخیر و به طور خاص میتوان در مساله اکران فیلم «ماهی و گربه» تماشا کرد؛ فیلمی که فارغ از محتوای آن، تبدیل به یک «پز روشنفکری» شده است و اصل تماشای آن – فارغ از هرگونه نقد یا تحلیل – به یک ارزش در شبکههای اجتماعی تبدیل شده است.
البته این همه ماجرا نیست؛ چرا که این ارضای «شهوت دیجیتال» میتواند تا جایی پیش برود که برای «خود مهم جلوه دادن» حتی از انتشار تصاویر آخرین لحظات مرگ مرحوم پاشایی بر روی تخت بیمارستان هم نگذرد و باعث رنجش خانواده آن مرحوم شود. این حجم از اعتیاد به یک شبکه اجتماعی میتواند تمامی شئون زندگی یک فرد را در جامعه تحت تاثیر خود قرار بدهد و حتی ارکان زندگی او را با تهدید روبرو کند.
البته این مساله نیاز به پژوهشهای دقیق و گسترده دارد اما چیزی که در این زمینه میتوان به طور جدی روی آن تاکید کرد، فراگیر شدن بیماری «پز دادن اینترنتی» در میان قشر مشخصی از جوانان است؛ یک بیماری خطرناک و بسیار واگیردار که میتواند تمام اعتماد به نفس افراد جامعه را ببلعد و آنان را در معادله مبهم «هوا را از من بگیر؛ تبلتم را نه» گیر بیندازد.
ماجرای دیدار علامه جعفری با امام علی(ع)
به گزارش فرهنگ نیوز ، «دلم هُری میریزد وقتی به این فکر میکنم که 16 سال است او از این کوچه و خیابان عبور نکرده؛ آخر مگر میشود؟!
پدرم همین اطراف مغازهای داشت. بعضی روزها از ذوق دیدن علامه به بهانه کمک به پدرم میآمدم مغازه میایستادم تا شاید او بیاید و خریدی بکند.جمع شویم دورش تا چند کلمهای صحبت کند. در کمال توجه و مهربانی احوالپرسیای میکرد و دعای خیری. من چشم از او برنمیداشتم تا وقتی دور میشد.
هنوز کوچک بودم، اما در فاصله آمدن تا رفتنش نفسم در سینه حبس میشد؛ پلک نمیزدم از ترس از دست دادن لحظهای از حضورش. در مدرسه با افتخار میگفتم علامه همسایه ماست. هنوز گاهی که بیرون مغازه میایستم چشم میدوزم سمت خانهاش ...
ببین خانم؛ انتهای همین خیابان بنبست کتابخانه و منزل استاد است.»
محل کتابخانه علامه جعفری
به خانه که میرسم ساختمانی قدیمی است با نمای سنگی که بخشی از آن تبدیل به مؤسسه تدوین و نشر آثار شده و قسمتی دیگر کتابخانهای عمومی با نام «علامه محمدتقی جعفری».
آبان سال 87 همزمان با اولین سالگرد درگذشت علامه، خانوادهاش با همکاری شهرداری منطقه 5 بخشی از منزل استاد و پارکینگ خانه را تبدیل کردهاند به کتابخانه عمومی. منزل پسرش و کتابخانه شخصی علامه که هر دو در طبقه دوم قرار گرفتهاند نیز به مؤسسه تدوین و نشر آثارش تبدیل شده.
کتابخانه شخصی علامه تنها بخشی از خانه است که در طول سالهای بعد از درگذشتش هیچ تغییری در بافت و چیدمان وسایل نداشته. دورتادور، قفسههای کتاب است با عناوین مختلف و در گوشهای میز تحریری نسبتاً بزرگ با ماشین تایپ قرار گرفته که گاهی استاد مطالبش را با آن تایپ میکرده است. در کنار آن عکسی هم از او و همسرش گذاشتهاند. فضای این اتاق، قفسهها و حال و هوای آن برای خیلیها آشناست و خاطرات بسیاری را زنده میکند.
علامه در کنار این قفسهها و روی زمین مینشست.گاهی سخنرانی عمومی داشت و زمانی هم در خانه کلاس درس و بحث برای شاگردانش برگزار میکرد. تصاویر پیرمردی ریزنقش و خوشخلق که گاه در حین مباحث عمیق فلسفی و عرفانی خاطراتی را آنچنان بیتکلف بیان میکرد که سالن پر میشد از صدای خنده حاضران، هنوز برای خیلیها زنده است. بیشتر کسانی که سخنرانیهای او را شنیده باشند در حافظهشان خاطراتی از او و سخنانش، دارند که نقل کنند.
وقتی از خط خوشی که عناوین قفسهها با آن نوشته شده است میپرسم، میگویند این عناوین را خود علامه نوشته است. نستعلیقی بسیار زیبا که با قلم و مرکب نوشته و روی قفسهها چسبانده شده است. دستنوشتههای دیگر علامه هم حکایت از آن دارد که او خطی زیبا داشته است.
نقل شده است در کودکی روزی مدیر مدرسه برای بازرسی به کلاس رفته و به همه بچهها گفته دفترهای مشقشان را روی میز بگذارند. مشقهای او را که دیده با ناراحتی پرسیده که: جعفری! این چه خطی است که تو داری؟! و پاسخ شنیده: من ایرادی در خطم نمیبینم. خیلی خوب است! پس از آن مدیر عصبانی با ترکه قرمز رنگ درخت آلبالو بر کف دست محمدتقی زده و گفته: این خط از نظر من خیلی هم بد است. باید از همین امروز یاد بگیری که خوشخط تر بنویسی! گرچه این داستان باعث رنجشش شده اما تصمیم گرفته خواناتر و بهتر بنویسد. دهها سال بعد (حدود سالهای 1340 تا 1350) وقتی که دانشگاه مشهد، استاد محمدتقی جعفری را دعوت کرد تا در آنجا سخنرانی کند، او همان مدیر مدرسه را در میان حاضران میبیند. جلو میرود و دستش را به گرمی میفشرد و با احترام و مهربانی میگوید کاش خیلی از آن چوبها به من میزدید. این مرکب بدن، تازیانه میخواهد تا روح را حرکت بدهد و جلو ببرد
علاوه بر عکسهای شخصی علامه، عکسهای یادگاری که با برخی چهرهها و شخصیتهای علمی و دانشگاهی گرفته شده نیز در اتاق قرار دادهاند. عکسهایی با سیدمصطفی عالینسب، پروفسور محمود حسابی، شهریار و اساتید دانشگاههای خارجی، دانشجویان و طلاب در کتابخانه قرار داده شده است.
علامه مکاتبات فلسفی هم با «برتراند راسل» داشته که یکی از آنها روی دیوار نصب شده است. کتابخانه پُر است از یادگارهای استاد. از جمله متن نامهای که یونسکو برای او فرستاده تا نظر فقهیاش را در رابطه با همانندسازی انسان جویا شود. وقتی موضوع همانندسازی انسان مطرح میشود، علامه یکی از معدود علمایی بوده است که یونسکو برایش نامه مینویسد و از او میخواهد در این باره نظر فقهیاش را اعلام کند.
در این کتابخانه علاوه بر عکسها و کتابها، لباسها و وسایل شخصی استاد نیز در دو کمدی فلزی نگهداری میشود. کمدهایی معمولی و بسیار ساده که آشکارا نشان میدهد آن میزان عشق و علاقه و توجهی که علامه به کتابها و مجلات پژوهشی داشته، صرف لباسها و دیگر وسایل شخصیاش نمیکرده است.
یکی از مسئولان مؤسسه میگوید «هر از گاهی لباسها را از کمدها بیرون میآوریم و وارسی میکنیم. آدم منقلب میشود از دیدنشان.»
کف این کتابخانه را هنوز همان موکت ساده و روفرشیهایی که در زمان حیات استاد پهن شده بود، پوشانده است.
کتابخانه عمومیای که در طبقه اول واقع شده 1800 عنوان کتاب با موضوعات مختلف از جمله کلیات، مذهب، روانشناسی، علوم محض، علوم کاربردی، هنر، ادبیات، تاریخ، جغرافیا دارد. تغییراتی که در این خانه انجام شده کاملاً نشان میدهد که این خانواده تلاش داشته ضمن زنده نگه داشتن یاد استاد، گامی در جهت عشق و علاقه وافر او به علم و دانشاندوزی بردارند. کتابخانه که در صادقیه واقع شده 18 هزار و 500 نفر عضو ثابت و 200 نفر عضو فعال و سالن مطالعهای با ظرفیت 90 نفر دارد.
استاد محمدتقی جعفری در سال 1304 در شهر تبریز به دنیا آمد. گفتهاند با اینکه پدرش درس نخوانده بود، اما صدق و صفای خاصی داشت. نانوایی که هیچگاه بی وضو دست به خمیر نمیزد و چنان حافظه قویای داشت که اغلب سخنان واعظان شهر را با دقت و به تفصیل برای دیگران بیان میکرد. علامه حاصل دعایی بوده است که زنی فقیر در هنگام قحطی تبریز در حق پدر او کرده بود. وقتی با زحمت فراوان دو عدد نان و مقداری شیرینی خریده بود، در بین راه منزل، در خرابهای زنی دیده بود که تلاش میکرد استخوان گوسفند مردهای را برای فرزندانش ببرد. نان و شیرینیها را به او داده بود و آن زن فقیر با سوز دل در حقش دعا کرده بود که: «ای مرد مهربان! خدای بزرگ و بخشنده به تو فرزندی صالح و نیک عنایت فرماید. همچنان که ما را خوشحال کردی، خدای رحیم چشم تو را روشن کند.»
مادر محمدتقی باسواد بود و قرائت قرآن را به او تعلیم داد. فرزند چنان خوب قرائت قرآن را فرا گرفته بود که در شش سالگی، وقتی برای اولینبار وارد مدرسه شد، مدیر بعد از شنیدن قرائت قرآنش او را در کلاس سوم نشانده بود. از همان ابتدا حافظه قوی محمدتقی همگان را به شگفتی وامیداشت؛ به طوری که کلیله و دمنه را از حفظ میخواند و معنای عبارات را شرح میداد.
15 ساله که بود راهی تهران شد و در مدرسه فیلسوف، در جوار امامزاده اسماعیل و ابتدای یکی از ورودیهای بازار قدیمی تهران، شروع به ادامه تحصیل کرد. علاقه به کسب علوم دینی علامه را به مدرسه دارالشفا قم کشاند و در آنجا بود که روزی آیتالله سیدمحمد حجت کوهکمریای و آیتالله شهید محمد صدوقی به حجره او آمدند و لباس روحانیت را به او پوشانیدند.
علامه مدتی نیز در مشهد سکونت داشت و در این روزها شرکت گسترده جوانان در جلسات سخنرانیاش دو بار او را به بازجوییهای ساواک کشاند. علامه جعفری در جریان بیماری و رحلت مادر، به تبریز برگشت و در آنجا در درس آیتالله شهیدی حضور یافت. با اصرار شدید او بود که راه نجف را در پیش گرفت، و سال 1322 عازم عراق شد.
حضور 11 ساله جعفری و بهرهگیری از درس علمایی چون سیدابوالقاسم خویی، سیدمحسن حکیم، شیخ کاظم شیرازی، سیدعبدالهادی شیرازی، سیدجمالالدین گلپایگانی، شیخ مرتضی طالقانی و ... بود، تأثیر بسیاری در شکلگیری شخصیت او داشته ست تا جایی که علامه در 23 سالگی موفق به اخذ درجه اجتهاد از شیخ کاظم شیرازی شد.
در نجف بود که همان ماجرای دیدارش با امام علی (ع) رخ داد و بسیاری آن را از زبان خودش شنیدهاند:
شب ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) وقتی جمع کوچکی از طلاب دور هم نشسته بودند و صحبتها به آنجا میرسد که یکی از طلاب در روزنامه عکس دختری را با عنوان "زیباترین دختر روزگار"نشان میدهد و میپرسد اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج و هزار سال هم زندگی کنید، یا اینکه جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید. همه دیدار با امام علی (ع) را مستحب میشمرند و زندگی با آن زن را انتخاب میکنند.
علامه شرح میدهد که حتی نتوانسته نگاهی به کاغذ بیندازد و آن را به نفر بعدی رد کرده است. بُغضی کرده بود و حس میکرد یک حالت خیلی عجیبی به او دست داده است. میگوید: تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. حالت غیر عادی. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است، یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت: این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمیدانم شاید مرحوم شمسآبادی بود، خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششان بهم میخورد، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.»
گفته بود «بعد از جریان دیدار با امام علی(ع)، کتابها را که باز میکردم فکر میکردم؛ اینها را من قبلاً خواندهام.»
علامه جعفری علاقه بسیاری به مولوی و دیوان اشعارش به ویژه مثنوی داشته است. با اولین نگاه به کتابخانه شخصیاش حجم کتابهای مربوط به مثنوی حکایت از این علاقه وافر دارد. تفسیری 15 جلدی که او در رابطه با مثنوی نوشته، میزان مطالعه و کار علمیای را که استاد بر روی آن انجام داده است نشان میدهد.
پس از مثنوی، علامه ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه را در پی خوابی که یکی از بستگان نزدیکش دیده بود آغاز کرد. خوابی که در آن علامه امینی، صاحب الغدیر، خواسته نامهای را به علامه جعفری برساند که در آن خواسته بود به علامه بگوید: ما اکنون در این عالم (برزخ) دیگر نمیتوانیم کاری بکنیم ولی شما در آن دنیا در میدان کار هستید و میتوانید درباره امیرالمؤمنین علیهالسلام کار کنید.
ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه تا پایان عمر استاد ادامه یافت و 27 جلد از آن منتشر شد.
علاقه به دانستن شاخههای مختلف علوم باعث شد علامه جعفری در جلسات هفتگی پروفسور محمود حسابی که در منزلش برگزار میشد، شرکت کند، جلساتی که زمینه آشنایی آنها را فراهم کرد و 24 سال تا پایان عمر دکتر حسابی ادامه یافت.
نقل شده که در یکی از جلسات دکتر حسابی نظریه جدیدی درباره "ذرات بنیادی"مطرح میکرد و توضیحاتی درباره آن و ملاقاتش با انیشتین میداد و میگفت: هر ذرهای که در نظر گرفته شود؛ مثل الکترونها یا پروتونها، دامنه موجودیتش تا کهکشانها نیز کشانده شده است و برای شناسایی دقیق آن باید اجزای دیگر عالم را نیز در نظر گرفت. استاد جعفری گفت: شیخ محمود شبستری مطلبی گفته است که شبیه به نظریه شماست:
«جهان چون خط و خال و چشم و ابروست / که هر جزئی به جای خویش نیکوست
اگر یک ذره را برگیری از جای / خلل یابد همه عالم سراپای»
استاد حسابی که بسیار کم حرف میزد، با وجد و هیجان بلند شد و فریاد زد: شبستر کجاست؟ شبستری کیست؟! استاد جعفری با احترام پاسخ داد: شبستر یکی از شهرهای نزدیک تبریز و شیخ محمود شبستری از عرفای بزرگ قرن هشتم است. حسابی که شور و نشاط بیشتری یافته بود، خودکاری آورد و از علامه خواست دوباره اشعار شبستری را بگوید تا یادداشت کند و در اولین فرصت آن را در کتاب گلشن راز بیابد.
خودش گفته بود: وقتی از نجف مراجعت کرده و در تهران ساکن شدم، شنیدم که در منزل شخصی به نام دکتر حسابی در مورد مباحثی راجع به «فیزیک نظری» بحث میشود، چون من هم راجع به مباحث فیزیک نظری مطالعاتی داشتم، بنابراین وارد جلسات علمی پروفسور حسابی شدم.
از آن پس علامه جعفری در این جلسات راجع به مباحث فلسفی و حوزه علوم انسانی بحث میکرد و پروفسور حسابی هم مباحث مربوط به فیزیک نظری را ارائه میداد.
علی جعفری، یکی از پسران علامه میگوید «استاد واقعاً حافظه قوی داشتند و گاهی در خانه که قدم میزدند، با صدای خوبی که داشتند؛ اشعاری را از حفظ به عربی یا فارسی میخواندند. گاهی میدیدیم 20 یا 30 بیت شعر را از حفظ میخوانند. یکبار پرسیدم که این شعر را تازه از جایی خواندهاید؟ گفتند: نه من یک سال در یک بلم به سمت عراق میرفتم، در راه یک عربی داشت میخواند و من آن موقع حفظ کردم.»
علامه بعدها رمز موفقیتش را علاقه و عشق به علم عنوان کرده بود و گاهی به شاگردانش میگفته که «الان من روحیه درس خواندن را در جوانها نمیبینم».
دکتر علی رافعی، عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب که 28 سال شاگرد علامه جعفری بوده است، به ایسنا گفت: یکی از دغدغههای استاد این بود که دانشجویان و جوانان ما علم را حیاتی نمیبینند و سطحی از علم میگذرند. زمانی از علامه پرسیدم که این همه معلومات چگونه در شما ضبط شده است. فرمودند من علم را مانند تنفس حیاتی میدیدم. همانطور که شما نیازمند اکسیژن هستید اگر علم به من نمیرسید، میمُردم. امروز جوانان ما به علم اینگونه نگاه نمیکنند. طعم علم و حیات علمی متأسفانه در ذائقه جوانان ما نیامده است و اشکال بسیاری از جهالتها، نبود یافتههای صحیح است. اگر ما باور صحیح و اعتقادات عمیق داشته باشیم، خطایمان کمتر میشود.
وی افزود: لفظی که خودشان به کار میبردند، عشق به علم و عشق به معرفت بود و میفرمودند "هر علمی را که دوست دارید، عاشقانه دنبالش بروید". حضرت علامه به ما میفرمودند که "شماها مَشکتان را پر از آب کنید، دنبال تشنه نگردید. مشکتان که پر از آبا باشد تشنه پیدا میشود. شما وجودتان را پر از علم بکنید تشنگان علم به سراغتان خواهند آمد. علم را نیاموزید برای اینکه استاد شوید یا از شما تقدیر کنند. در این صورت حقیقت علم از بین میرود. بلکه علم را برای قداست خود علم و عشق به آن و بالابردن معلومات و اندیشه و تعالی روح خودم از آن استفاده کنم. حال اگر کسی تشنه بود و خواست به او هم بدهید ایرادی ندارد". انگیزهای برای علم، جز خودِ علم نداشتن، دغدغه حضرت علامه بود.
علامه در خاطراتش نقل کرده است که زمانی که در نجف درس میخواند، ماهیانه سه دینار از آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی دریافت میکرده است، اما با وجود قناعتی که داشت، این مبلغ در هفته اول تمام میشده و اکثر طلبهها حتی آنهایی که در رده اجتهاد بودند مجبور میشدند به کارهایی مثل بنایی و کشاورزی بپردازند تا هزینه زندگی طلبگیشان را تأمین کنند. از آنجا که علامه در نوجوانی در تبریز کار کفاشی انجام داده بود، در نجف نیز چرخ خیاطی کوچکی را تهیه میکند و از مغازهها سفارش میگیرد و روزانه 2 یا 3 ساعت کفاشی میکرد.
او همواره به شاگردانش توصیه میکرده که «زندگی باید پیوسته در حال به وجود آمدن و به وجود آوردن باشد وگرنه باری است بردوش انسان» و خودش نیز در این مسیر کوشیده است.
رافعی در تشریح روحیات استادش خاطرنشان کرد: حضرت علامه در 28 سالگی مجتهد مسلم بود و از میرزای شیرازی و مرحوم آیتالله خویی اجازه اجتهاد داشت، اما در همان حال هم مطالعات روی فلسفه غرب و حتی اندیشمندان مغرب زمین داشتند و کتب و مبانی جامعهشناسی غرب را مطالعه میکردند. آنچنان آزاداندیش بودند که خود را محصور در یک نظریه خاص نمیکردند. با وجود ارادتی که به مولانا داشت هر جا سخن مولوی جای نقد داشت، نقد مولانا را هم کردهاند. اینگونه نبود که یک شخصیت، تمام وجود او را در بر گیرد که اشتباهِ او را نبیند و منکر شود. ایشان بارها تکرار میکردند که «خشکبینی و تعصب، خامی است / تا جنینی، کار، خونآشامی است».
رافعی در بیان خاطراتش از استاد، ادامه داد: ایشان مفاهیم وحدت وجود را آنگونه که ابن عربی و ملاصدرا گفتهاند، قبول نداشتند. من که شاگرد عرفان ایشان بودم، مفاهیم وحدت وجود را باور داشتم. چهار سال با ایشان درباره این موضوع بحث داشتیم. ایشان از بابت این موضوع ناراحت نبودند که شاگردی که تربیت کردهاند قائل به چیزی است که استاد به آن قائل نیست. به هیچ وجه ناراحت نبودند، بلکه برای من هم دعا میکردند. نمیگفتند که شاگرد من باید مانند من بیندیشد. درباره هر موضوعی استدلالی میکردیم میگفتند "برای شما این روشن شده؟ بسیار خب". نمیگفتند شاگرد من باید مؤید کلام من باشد، بلکه معتقد بودند شاگرد من باید صاحبنظر باشد. وقتی نظر را مستدل بیان میکنیم و باور قلبی داریم و استدلال عقلی داریم، نمیفرمودند چرا اینگونه فکر میکنی. این یکی از بزرگترین اصول تعلیم و تربیت است که در محضر علامه میتوانستی ببینی.»
فرزندش نقل کرده است که: «اوایل انقلاب علامه جعفری در دانشکده فنی دانشگاه تهران سخنرانی داشت، آن زمان در دانشگاهها وضعیت نامناسبی بود برای همین من و دوستانم همراه پدر به دانشگاه رفته بودیم تا برای ایشان اتفاقی نیفتد، آن روز علامه چهار ساعت سخنرانی کردند و بسیار خسته شدند. موقع رفتن بسیاری از دانشجویان اطراف ایشان را گرفتند و شروع کردند به پرسیدن سؤال. در پایان، همه رفتند و تنها ما ماندیم و یک جوان دیگر که میخواست از پدر سؤال کند اما لحنش تند و تحکمآمیز بود به طوری که پدر را "تو"خطاب میکرد و میگفت فلان حرفت غلط است. وقتی آن جوان سؤال میکرد، علامه به شدت خسته شده بودند اما درِ سالن را هم بسته بودند و جایی نبود که پدر بر روی آن بنشیند و استراحت کند به همین دلیل عبایش را بر روی زمین پهن کرد تا بتواند بنشیند و نشسته پاسخ آن جوان را بدهد.
علامه جعفری بر روی عبا نشست و به آن جوان عصبانی گفت "بیا بنشین جوان تا جوابت را بدهم". چند بار گفت و آن جوان جوابی نداد. بعد با حالتی خجالتزده به پدر نگاه کرد و گفت من جواب همه سؤالاتم را گرفتم. بعدها این جوان که برای تحصیل به خارج از کشور رفته بود با پدر تماس گرفت و گفت آن تازیانهای که با اخلاقتان آن روز به من زدید همچنان دارد مرا در زندگی با خود میبرد.»
علامه در جایی گفته بود «کردار عملی مربیان بشری بیشتر اثر دارد تا گفتارشان.» و به اذعان اعضای خانواده و دوستانش بهترین روش تربیتیاش در خانواده و جامعه، رفتار عملی ایشان بوده است.
شهرام تقیزاده انصاری، که از 19 سالگی شاگرد علامه جعفری بوده است، در گفتوگو با ایسنا، در توصیف استاد گفت: ایشان به جز کسب دانش در زمینه معارف اسلامی و فلسفه شرق و غرب، تلاش میکردند مشکلات جامعه را به ویژه در حوزه علم و دانش و دانشجو و طلبه بررسی و حل کنند. معتقد بودند کارهای تخصصی فلسفه اسلامی باید در حوزه و دانشگاه بررسی شود، اما جامعه مشکلاتی دارد که باید آنها را هم حل کرد. از جمله قرائتهای مختلفی که درباره تفکر اسلامی وجود داشت، باید بررسی شود. ایشان تفکر اسلامی را «باز» میدانست و به هیچ وجه وقتی صحبت از علم و دانش بود با این رویکرد وارد نمیشد که من از تو بهترم یا من از تو بهتر میفهمم، بلکه باید بنشینیم با هم بحث و گفتوگو کنیم.
وی با بیان اینکه "استاد به موضوعات مهمی میپرداختند که تا آن زمان در بین علمای اسلامی کسی به آنها نپرداخته بود"، گفت: علامه از سال 1340 موضوع حقوق بشر را به صورت جدی دنبال کردند. در سالهایی که همه محو تمدن و حقوق بشر غرب بودند ایشان میدید که در شرق کارهای جدیای در این باره آن نشده است. آن زمان دانشجو بودم که ایشان گزیده قوانین حقوق بشر در اسلام را با غرب مقایسه و در سخنرانیهایش در دانشگاه آن را مطرح میکردند و دلایلی مطرح میآوردند که حقوق بشر اسلامی در مواردی بر غرب برتری دارد. در سفرهای خارجیشان مباحث بسیار عمیقی در این باره ارائه دادند و تناقضهای حقوق بشر در غرب را مطرح کردند.
انصاری ضمن تشریح تحقیقات علامه جعفری درباره موضوعات مربوط به هنر، اقتصاد، فرهنگ و گفتوگوی ادیان تاکید کرد: ایشان «فرا زمان» فکر میکرد. میگفت بشر خانوادهای الهی است که باید به هم نزدیک شود. هرچقدر به هم نزدیکتر شود جوامع راحتتر میتوانند به زندگی و رشد خود ادامه دهند. وقتی مباحثه میکردند، مخصوصاً با غربیها، به گونهای رفتار نمیکردند که بگوید من روحانی اسلامی هستم و او مسیحی یا بیدین است. به موضوعات مختلف از نگاه علمی و کاملاً آزادانه نگاه میکردند.
وی ادامه داد: ارتباطات علامه با مردم بسیار جالب بود. اصلاً نمیگذاشتند کسی ناراحت از خانهاش بیرون برود. تعدادی از کمونیستها برای موضوع تکامل و داروینیسم به منزل او آمده بودند، بحثها بسیار طولانی شد و برایشان خیلی جالب بود. در پایان گفتوگو نگاهی به کتابخانه استاد کرده بودند و در نهایت با شور و شعفی رفته بودند.
انصاری اضافه کرد: استاد به مسائل کاملاً علمی میپرداختند. میگفتند دیدگاه ما در موارد بسیاری از متفکرین غربی کاملتر است اما ما با غرب رابطه نداریم و دسترسی به مجلات و کتابهایشان نیست، به این دلیل این مسائل اینجا عقیم میماند.
وی ادامه داد: ایشان غیر از اینکه ذهن باز و قویای داشتند، از حافظه بسیار قوی هم بهره میبردند. عشقش به علوم او را به مطالعه علوم طبیعی و نجوم میکشاند تا بداند در دنیا چه میگذرد. از دیگران آخرین اخبار درباره فیزیک را هم میگرفتند. من هم فیزیک خوانده بودم و هم فلسفه و گاهی در این زمینه با هم گفتوگو میکردیم. علامه بسیار پر کار بود و پرکاری ایشان را نمیشد با دیگران مقایسه کرد. زندگیاش آن قدر پربار بوده است که حتی دیگران که به دین اسلام نبودند، از دیدن آثار ایشان متعجب میشدند.
رافعی نیز در توصیف دغدغههای استاد برای دانشجویان گفت: مسأله تقوا و ایمان دغدغه امروز علامه بود که مردم به یک خداباوری قلبی برسند. خداباوری قلبی انسان را از خطا دور میکند. علت خطا عدم باورهای قلبی است. باورهای اجباری اثری در فرد و جامعه ندارد. علت ارزش مؤمن به این است که ایمان را با اختیار پذیرفته است و نه با اجبار.
او اضافه کرد: حُسن خلق یکی از مسائل مهم تعلیم و تربیت در ایشان بود. بارها شده بود میآمدند که او را برای اولینبار ببینند و وقتی میخواستند بروند میگفتند برخورد علامه با ما به گونهای بود که ما احساس میکردیم دهها سال است ایشان را میشناسیم. حضرت علامه نیروی معرفتی و محبت ذاتی به انسانها داشت. لبخندی که به انسانها داشت، ساختگی نبود. نگاه، محضر و کلام ایشان دلنشین بود. خیلیها در همان برخورد اول میگفتند ما دنیای سوال بودیم همان که شما را دیدیم سوالاتمان تمام شد. محضر ایشان چنین محضری بود. با همه وجودش برای هر کسی که در مقابلش بود ارزش قائل میشد. همه در لحظه اول جذب ایشان میشدند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: حضرت علامه مصداق این حدیث پیامبر بود که فرمودند "کونوا لنا زینا"، یعنی برای ما زینت باشید. علامه جعفری برای اسلام، محمد و آْل محمد زینت بود. محضر ایشان انسان را به خدا و پیامبر و خاندانش نزدیک میکرد و این نبود مگر به واسطه اخلاق حسنه، دوری از خشونت و عصبانیت که با دنیایی پر از مهر و محبت آمیخته بود و این یکی از بزرگترین ویژگیهای تأثیرگذار عملی حضرت علامه بود.
علامه جعفری تاکید میکرد «پدیده زندگی، حقیقتی است مولد که چگونگی اراده و برخورداری از آن، تحت اختیار آدمی است» و «زندگی ایدهآل، تکاپویی آگاهانه است و هریک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری شود، اشتیاق ورود به مرحله بعدی افزوده میشود. هرچه آگاهی و اشتیاق بیشتر شود، هماهنگی بین گذشته و آینده عالیتر خواهد شد. در این میان شخصیت انسانی رهبر این تکاپوست؛ آن شخصیت که ازلیت سرچشمه آن، بینهایت گذرگاهش و ابدیت کمال مطلوب آن است، آن حقیقت ابدی که نسیمی از جلال و محبتش، واقعیات هستی گذران را به تموج درآورده؛ چراغی فرا راه پر نشیب و فراز ماده و معنا میافروزد. این است زندگی ایدهآل. هر جامعهای که بدینسان طعم زندگی را به افراد خود بچشاند، در اصیلترین تمدن گام برمیدارد.
کارنامه فکری علامه جعفری، کارنامه پرمحصول مردی است که وجودش وقف دین و دانش بود. تلاش کرد حیات برای انسان تصویری منطقیتر بیابد و در وادی حیات معقول گام بگذارد.
علامه با بیش از 140 دانشمند بزرگ دنیا مباحثه داشت که مکاتباتش با «برتراند راسل»، یکی از فلاسفه غرب، شهرت بیشتری یافت که او علامه را «فیلسوف شرق» نامیده بود.
علامه جعفری بیش از 100 کتاب در زمینه فقه، فلسفه، عرفان، معارف اسلامی، علم النفس، فرهنگ، مدیریت، ادبیات و تحقیقات در مبانی آن و مباحث علمی نوشته است.
مردادماه 1377 علامه جعفری بیمار شد و پزشکان بیماریاش را سرطان ریه تشخیص دادند. دکتر غلامرضا جعفری در خاطراتش از آخرین روزهای حیات پدرش و زمانی که او قصد داشت برای ادامه معالجه به نروژ سفر کند گفته بود: «پدر در هنگام خداحافظی به خانواده گفت این سفر بدون بازگشت است. پس از مرگ من، درباره من اغراق نکنید.» و به فرزندش گفت: «جلالالدین! حال که به عمر خود نگاه میکنم میبینم که چقدر سریع گذشت». در نهایت علامه جعفری 25 آبان همان سال درگذشت.
در میان 100 اثر علمی به جا مانده از علامه جعفری، 27 جلد کتاب آن درباره "تفسیری تفصیلی بر نهجالبلاغه"است که نشان از اهتمام و علاقه جدی ایشان به امام علی(ع) و نهجالبلاغه دارد. بسیاری این تفسیر را یکی از گنجینههای بزرگ جهان علم و دانش و معنویت به شمار میآورند و بسیاری جلسات سخنرانی و شرح نهجالبلاغه او را به یاد دارند با اشتیاق و دقت و علاقه از امام علی(ع) میگفت و گاهی مکثی میکرد و با همان لهجه شیرین آذری میگفت: «الله اکبر، علی(ع) مال این خاکدان نیست.»
کلید واژه ها
ماجرای شهیدی که حضرت زهرا(س) اجازه جبهه رفتنش را گرفت
به گزارش گروه فرهنگ مقاومت - فرهنگ نیوز، فرهنگ نیوز قصد دارد به بازخوانی و معرفی شهدای مظلوم تدارکات و پشتیبانی (لجستیک) دفاع مقدس بپردازد. در این قسمت به مطالعه قسمتی از زندگی نامه سردار شهید حاج اسماعیل اسکندری می پردازیم .
زمستان سرد و برفی 1326 بود که روستای ولی عصر كوار از استان فارس خورشيد تابانی را در آغوش گرفت كه از كهكشانی دور، پا به منظومه سرد حيات گذاشته بود؛ مسافری غريب كه از دورها میآمد تا گرمی خانه سرد و كوچكی باشد كه سالها يخبندان حكومت ستمشاهی را تجربه كرده بود.
خانواده متدّين و مذهبی اسكندری اين مسافر كوچك را اسماعيل ناميدند. اسماعيل آغازين روزهای زندگی خود را در آغوش پدر ومادر سپری نمود و تحت توجهات اين دو بزرگوار رشد و تربيت يافت. در شش سالگی پا به پای كودكان روستا راهی مدرسه شد. امّا هنوز سال ششم ابتدائی را به پايان نرسانده بود كه از تحصيل بازماند و همدوش با پدر به كار و تلاش پرداخت.
در سال 1347 ازدواج نمود و صاحب 8 فرزند شد. اما مهر خانواده و فرزند، او را از مسئوليت عظيمی كه بر عهده داشت غافل نساخت و با شروع جنگ تحميلی دل به امواج بلند ايثار سپرد و راهی عرصههای خون و حماسه گرديد.
برادرش ماجرای جبهه رفتنش را اینگونه نقل میکند:
اسماعیل کارگر کوره آجرپزی بود، آنقدر در کارش پشت کار داشت که خیلی زود پیشرفت کرد و توانست در نزدیکی روستای محل سکونتش یک کوره آجرپزی به پا کند. کلی در میان مردم کوار و روستا اعتبار داشت اما افتتاح کوره آجرپزی مصادف شد با آغاز جنگ و فرمان امام برای پر کردن جبههها. اسماعیل هم کار و اعتبار و زن و هشت فرزندش را گذاشت و رفت جبهه!
آنقدر کم به مرخصی میآمد که دست آخر مجبور شد زن و فرزندانش را ببرد اهواز که نزدیکش باشند، اما با این حال باز هم به ندرت از خانواده سرکشی میکرد.
اولین باری که به مرخصی آمد گفتم «برادر شما بزرگ ما هستید، شما پیش خانواده بمانید تا ما به جبهه برویم». آن زمان برادر دیگرمان هم مجروح و در بیمارستان بستری بود، زیر بار نرفت و گفت: کوره را تعطیل کنید با کارگران هم تسویه کنید تا بروند، امروز اسلام در خطر است، من نمیتوانم اینجا بمانم امروز تکلیف همه ماست که از مرزهایمان دفاع کنیم، شما هم اگر میخواهید، به جای خودتان به جبهه بیایید نه بجای من!
همسر شهید از خاطرات آن روزهایشان میگوید:
ساکن روستا بودیم با ۶تا بچه، گفتم بسه دیگه جبهه نرو!
دلش شکست.شب حضرت فاطمه(س) را در خواب دیدم فرمودند: مانعش نشو!
بعد از شهادتش هم کنارم بود، و در مشکلات کمکم میکرد. یادم هست یکبار مشکل مالی داشتیم به خوابم آمد و گفت:خرجی شما رافلان جا گذاشتم بردارید...
یکی از خاطرات شهید حاج اسماعیل اسکندری :
ماه رمضان بود و عملیات رمضان. با تویوتا که پر بود از اسلحه و مهمات به سمت مقر فرماندهی می رفتم که رسیدم به یک سنگر کمین عراقی. دو تا عراقی روی سنگر کنار یک ضد هوایی دولول نشسته بودند. کنار آنها ایستادم و گفتم: “بیاید پائین”
دو عراقی را پشت ماشین سوار کردم، ضد هوایی را هم به ماشین یدک کردم و به راهم ادامه دادم. صد متر بیش نرفته بودم که دوباره یک سنگر با دو عراقی و یک ضد هوایی دولول دیگر دیدم. پیاده شدم، دو عراقی را مثل قبلی ها اسیر کردم و به پشت ماشین فرستادم، ضد هوایی را هم کنار قبلی بستم. از میدان مینی که توسط بچه ها باز شده بود عبور کردم به حاج نبی، فرمانده لشکر برخورد کردم. حاجی گفت: «این جانور ها را از کجا آوردی؟»
فکرکردم اشاره اش به ضد هوایی هاست. بعد فهمیدم نه، منظورش چهار عراقی است که پشت ماشین سوار کرده ام. حاجی نگذاشت جواب بدهم، متحیرانه نگاهی به عراقی ها و مهماتی که پشت ماشین سوار بود انداخت و گفت: "چه طور، با چه اعتباری این عراقی ها را کنار این همه مهمات و دو پدافند ضد هوایی جا داده ای"
خندیدم و گفتم: «حاجی خدا دست و پای اینها را بسته و هیچ کاری نمی توانند بکنند، خداوند آنها را کور کرده و نمی توانند از خود عکس العملی نشان دهند!»
خاطرات روزهای جنگ به نقل از همرزمان شهید:
عملیات محرم بود و ما در 500 متری پل چنتره بنه تدارکات به پا کرده بودیم. ساعت 9 صبح قرار بود مقداری مهمات و آذوقه برای رزمندگان که در حال پیشروی بودند ببریم. تا شب قبل جاده مواصلاتی در دست عراقیها بود برای همین گرا دقیق آن را داشتند و بی وقفه گلوله کاتیوشا و خمپاره بود که روی جاده فرود میآمد.
از چندتا رانندهای که در بنه داشتیم هیچ کدام حاضر به رفتن نشدند چون جاده از دور پیدا بود که از دامنه تپهها پیچ میخورد و بالا میرفت و میدیدیم که سرتاسر جاده زیر آتش است. رانندهها به حاج اسکندر میگفتند: «حاجی اجازه بده آتش سبکتر شود میرویم!» حاجی منتظر آنها نشد، کلاشش را برداشت، پشت یکی از ماشینها که آماده بود نشست.
اولین بار بود که احساس میکردم این بار آخر است که حاج اسکندر را میبینم، رفتم جلو شوخی و جدی گفتم: «حاجی خدا رحمتت کند! برو به سلامت!».
حاجی که راه افتاد هیچ کس از جایش تکان نخورد همه چشم به جاده داشتیم و حاج اسکندر که پیش میرفت گلولههای کاتیوشا بیوقفه به جاده میخورد و گرد و خاک حاصل مثل قارچ سمی در میان جاده قد میکشید، اما حاجی با شهامت و مارپیچ از میان انفجارها عبور میکرد.
همه به اشک افتاده بودیم و برایش دعا میکردیم تا زمانی که ماشین از چشم ما ناپدید شد. ساعتی بعد حاجی به سلامت از همان جاده به بنه برگشت.
عملياتهای پيروزمند فتح المبين ، بيت المقدس و كربلای 4و5 سندی ماندگار از قهرمانیهای این سرداران بزرگوار است كه اعتلای فرهنگ غنی اسلامی ودفاع از دستاوردهای انقلاب را تا سر حد جان كوشيدند.
19 دی ماه 1365 حاج اسماعيل اسكندری در حال بالا رفتن از خاكريز دشمن، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. خورشيد آن روز شلمچه در حالی غروب میکرد كه مردی از مردان حماسه، به آرامی سربر بالين خون میگذاشت و به نام بلند شهيد افتخار میيافت.
فرازی از وصیتنامه سردار شهید حاج اسماعیل اسکندری
ای جوانان نکند در رختخواب و با ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد.
ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد.
ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که آیت الله مدنی، دستغیب، صدوقی، اشرفی اصفهانی در محراب شهید شدند، همانند مطهریها، مفتحها، دیلمی، ربانی، قاسم زاده و دهقانها باشید...
ای پدران و مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید. مانند مادر وهب جوانانتان را به جبهه بفرستید و حتی جسد او را تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا دادهام پس نمیگیرم...
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
همخوانی شعر در جمع های مختلط، سوت و کف و هورا به افتخار متوفی!/مردگانی با سرهای بدون کلاه!
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ
کیست که درمانده را زمانی که او را بخواند اجابت کند، و گرفتاری را بر طرف سازد و شما را جانشینان این زمین قرار دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم پند می گیرید!
خداوند متعال در این آیه دو آیه قبل و بعد آن، پرسش هایی درباره بعضی واقعیت های جهان هستی مطرح کرده تا بدین وسیله از مردم اعتراف بگیرد که کسی نمی تواند در این کارها همراه با خدا باشد و شریک او معرفی شود.
در آیه ۶۲ سوال درباره این است که وقتی انسان همچون غریقی در امواج دریا غوطه ور است وهیچ پناهگاهی ندارد واز تمام اسباب قطع امید کرده است، در این حالت چه کسی است که اگر انسان او را صدا زند و از او یاری طلبد، جوابش می دهد و او را از گرفتاری نجات میدهد؟ آیا غیر از خدایی که خالق همه چیز و رازق همه مردم است و همه امور از مبدا و معاد تحت قدرت اوست، کسی شایسته عبودیت است؟ این آیه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدایی رهنمون می سازد که انسان های درمانده و مضطر در صورتی که او را بخوانند و از او یاری طلبند، اجابت کرده و از گرفتاری می رهاند.
و اما اضطرار حالتی درونی است و زمانی به وجود می آید که انسان هیچ وسیله و پناهگاهی برای حل مشکل خود ندارد و دستش از همه راه های طبیعی کوتاه شده است، در این حالت درونش او را به یک وسیله معنوی راهنمایی می کندو به وسیله آن امید نجات پیدا می کند. دل انسان در حالت اضطرار به گونه ای به خداوند متصل می شود و آدمی با تمامی وجودش خدا را می بیند و صدایش می زند. از ویژگی های انسان این است که هنگام گرفتاری به یاد خدا می افتد و در همه حال او را صدا می زند، گرچه ممکن است بعد از رفع مشکل دوباره خدا را فراموش کند.
«و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما فلما کشفنا عنه ضره مر کان لم یدعنا الی ضر مسه»
و هنگامی که به انسان ناراحتی برسد، ما در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته و یا ایستاده است، می خواند. اما هنگامی که ناراحتی او را بر طرف کردیم چنان می رود،مثل این که هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده، نخوانده است. از آیه محل بحث استفاده می شود که برای اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است.
۱.انسان به حد اضطرار و درماندگی برسد.«امن یجیب المضطر»
۲.انسان از تمام اسباب مادی نا امید شود و با تمام وجود فقط خدا را بخواند.«اذا دعاه» در این حالت انسان ،ارتباط قوی و محکمی با خدا پیدا می کند و خداوند نیز دعای او را مستجاب می کند و گرفتاری را از او برطرف می کند «و یکشف السوء» پس اگر در جامعه ای ظلم و ستم فراگیر شود، مردمی که به ضعف کشیده شده اند یار و یاوری نداشته باشند تا آن ها را از این رنج و بلا نجات دهد، و تلاش و کوشش آن ها برای تغییر اوضاع اثر نداشته باشد، در این حالت اگر مردم با قطع همه واسطه ها، ارتباط کامل با خداوند پیدا کنند، آن وعده الهی که همان تحقق خلافت در زمین برای مومنان صالح و مستضعفان روی زمین است محقق خواهد شد.
این بخش از آیه که می فرماید:«ویجعلکم خلفاء الارض» بیانگر خواسته مهمی است که مردم باید طالب آن باشند، و همین جمله قرینه ای است که یکی از مصادیق « سوء» چیره شدن ظالمان بر مستضعفانی است که پناهگاهی جز خدا ندارند. و لذا اگر در این حال مستضعفان ،با اخلاص تمام خدا را بخوانند، وعده الهی محقق می شود و آن ها وارث زمین می گردند. از مصادیق بارز این آیه، مردمی هستند که با تحمل همه سختی ها و گرفتاری ها، زمین حکومت جهانی حضرت مهدی (ع) را فراهم می کنند. در روایتی از پیامبر اکرم (ع) آمده است که :
سیکون من بعدی خلفاء و من بعد الخلفاء امراء، و من بعد الامراء ملوک، و من بعد الملوک جبابره، ثم یخرج رجل من اهل بیتی یملا الارض عدلا کما ملئت جورا؛ بعد از من خلفایی می آیند، و پس از آن امیرانی می آیند، و بعد از آن پادشاهانی می آیند و پس از آن جبارانی می آیند سپس مردی از خاندان من قیام می کند و زمین را پر از عدل می کند همانطور که از ظلم پر شده بود. در روایت دیگری از امام صادق(ع) نیز چنین آمده است: به خدا سوگند گویا من به سوی قائم می نگرم در حالی که پشتش را به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود می خواند... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در کتاب خدا در آیه «امن یجیب المضطر» اوست.
آری، انتظار فرج وقتی از حالت دعاهایی که فقط بر زبان جاری است خارج شود و همه به مرحله ای برسند که واقعا منتظر قیام مهدی (ع) باشند و خود را برای آن روز آماده کنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج کنند، دعای آنها به اجابت می رسد.
استاد محمد شجاعي در گفتگو با ‹‹منتظران منجي›› : عدم معرفت کافی، ضعف عوامل اجرایی و تبدیل عزاداری به
استاد محمد شجاعي در گفتگو با ‹‹منتظران منجي›› : عدم معرفت کافی، ضعف عوامل اجرایی و تبدیل عزاداری به عادت، مهمترین آفات عزاداری براي اهل بيت اند.
در سالهای اخیر عنوان «عزادار حقیقی» با نام استاد محمد شجاعی گره خورده است. «عزادار حقیقی» نام کتابی است از استاد که اولین چاپ آن در سال ۱۳۸۳ روانه بازار نشر شده و پس از تیراژ چند ده هزاری به چاپ پانزدهم رسیده و به زبانهای عربی و اردو (در کشورهای هند و پاکستان) هم ترجمه شده است.
محرم سال ۱۴۳۶ و فرا رسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین «علیهالسلام» بهانهای شد تا به حضور استاد برسیم و در باب «آفتهای عزاداری» با ایشان به گفتگو بنشینیم.در عصر یک روز پاییزی، ایشان را در دفترشان، در مؤسسه فرهنگی هنری منتظران منجی «علیهالسلام»، با روي گشاده و با همان لبخند همیشگی ملاقات کردیم. نویسنده کتابهای «عزادار حقيقي» ، «آشتی با امام زمان»، «ضرورت خودشناسی و مطالعات انساني »و... با حوصله تمام به تمامی سؤالات ما پاسخ دادند که توجه شما را به این مصاحبه جلب میکنیم:
عزادارى و آفتهاى آن
منتظران منجی : استاد باتشکر از اینکه وقتتان را دراختیار ما گذاشتید ، شما در سخنرانی های خود و بخصوص کتاب « عزادار حقیقی » به موضوع آفتهای عزاداری زیاد پرداخته اید . مگر عزاداری با این کارکردهای عظیم سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی خود آفت هم دارد؟
یک حقیقت غیر قابل انکار آن است که حذف شدن عنصر معرفت از عزادارىها و محوريت مسايل عاطفى و تكيه بر ظواهر و رها كردن فلسفه و حكمت عزادارىها و بزرگداشتها، و نيز تبديل شدن گريه و سوگوارى از يك «وسيله خوب و كار آمد» به يك «هدف اصلى» موجب شده كه اينگونه مجالس خاصيت و كاركرد اصلى خود را از دست بدهد و به يك سنت تكرارى و يك عادت مذهبى تبديل شود. يك عمل خوب و سازنده مذهبى از قبيل عزادارى، نماز، روزه، قرائت قرآن، حج و... وقتى به صورت عادت در بيايد و از كاركرد اصلى آن غفلت شود در اين حالت براى فرد و اجتماع خطرناك است.
شكى نيست كه هر دستورى كه خداوند و معصومين «علیهمالسلام» به ما داده اند به خاطر خود ما بوده است و به اين علت بوده كه رعايت آن دستور و انجام آن وظيفه نوعى سازندگى و رشد براى ما ايجاد مىكند. امّا نبايد غفلت كرد كه هر چيز سازنده و خوبى داراى آفت يا آفاتى است كه اگردر آن چيز خوب نفوذ كند، نه تنها سازندگى خود را از دست خواهد داد، بلكه به چيزى مخرّب و مضرّ تبديل خواهد شد.
اميرالمؤمنين على «علیه السلام» اين هشدار مهم و سازنده را به همه داده اند كه: «لِكُلِّ شَىْءٍ آفَةٌ براى هر چيزى آفتى است».
در اينكه ما بايد طالب خوبى ها و امور مثبت باشيم، شكى نيست. ولى اين هشدار مهم نبايد فراموش شود اگر ما به هر چيز خوب و سازنده و ارزشمندى دست يافتيم، بايد مواظب آفت يا آفتهاى آن نيز باشيم و الّا براى پيروزى و رشد، از هدف خود باز خواهيم ماند و نتيجه عكس و منفى خواهيم گرفت.
شرایط یک عمل سازنده
منتظران منجی : اصولا شرايط يك عمل خوب و سازنده از نظر اسلام کدام است؟
در اسلام دو شرط به عنوان شرايط اصلي يك عمل خوب و سازنده مشخص شده است:
۱ - هر عمل بايد با لوازم و شرايط خاص خودش انجام شود. بديهى است تنها خداوند - به عنوان سازنده و خالق - و معصومين «علیهم السلام» - به عنوان متخصص و نماينده حقيقى خداوند - مى توانند به طور كامل شرايط خاص يك عمل سازنده و خوب را بيان كنند.
لوازم و شرايط خاص يعنى مجموعه مقررات و آدابى كه سازندگى و تأثيرگذارى آن عمل را تضمين مى كنند.
۲ - لوازم و شرايط بايد به گونه اى باشد كه امكان نفوذ آفت را قبل و حين عمل از بين ببرد. از نظر اسلام تنها انجام خوب يك عمل كافى نيست. چه بسا يك عمل خوب و سازنده با همه لوازم و شرايطش انجام گيرد و اثر خوب و سازنده اى را هم ايجاد كند، آنچه كه مهم است اين است كه اين اثر خوب و سازنده پايدار و ثابت باشد. ممكن است ما يك اثر خوب و سازنده را از يك عمل به دست بياوريم، ولى آفت يا آفتهايى پس از مدتى آن اثر خوب و سازنده را از بين ببرند و آن را به يك ضد ارزش و يك چيز مخرّب تبديل كنند. پس صرف داشتن يا تحصيل يك كمال، انجام يك عمل خوب، داشتن يك نعمت يا قدرت روحى و... كافى نيست. مهم اين است كه بتوانيم آنها را نگه داريم و نگذاريم در اثر آفت زدگى به ضد خودشان تبديل شوند.
منتظران منجی : ببخشید اگر خوب فهمیده باشم از آنچه كه گفته شد نتيجه مىگيريم كه هر چيز سازنده و خوبى داراى سه نوع آفت است: آفت قبل، آفت همراه و آفت بعد از آن. آیا همین طور است ؟
بله درست فهمیده اید. بحث آفت شناسى، بحث مستقل و پردامنه اى است كه این زمان مختصر گنجايش آن را ندارد. امّا آنچه كه ضرورى است اين است كه بدانيم عزادارى هم مانند ساير واجبات و مستحبات داراى آفتهايى است كه اگر در آن نفوذ كنند، نه تنها به آثار مثبت و سازنده آن نمى رسيم، بلكه به نتايجى خلاف آنچه كه در عزادارى دنبال مىكرديم، دست خواهيم يافت و دچار آثار مخرّب و خطرناك خواهيم شد و يا حداقل به همه آنچه كه معصومين «علیهم السلام» در امر به عزادارى براى فرد و جامعه در نظر داشتند، نخواهيم رسيد و عزادارى ما از كيفيت و سازندگى لازم برخوردار نخواهد شد.
مادر همه آفات
منتظران منجی : همان طور که فرمودید هر چیزی آفتهایی هم دارد که معمولا ریشه این آفات را می توان در یک یا دو آفت خلاصه کرد. ریشه و مادر اصلی آفات عزاداری چیت؟
شرط اصلى براى سازندگى يك عمل آن است كه مقررات و آداب ويژه آن عمل كه تضمين كننده سازندگى و تأثيرات مثبت آن است، كاملاً رعايت شود. بنابراين بزرگترين اشتباه و اصلى ترين آفت كه مادرِ همه آفات است، اين است كه ما بدون شناخت كامل و دقيق آن مقررات و آداب، شروع به انجام عمل و ادامه آن براى مدّت طولانى كنيم. بايد توجه داشته باشيم كه عزادارى و ساير واجبات و مستحبات هيچكدام هدف نيستند، بلكه همه آنها وسيله اى براى رشد و ترقى انسان هستند. بديهى است هر وسيله اى تنها با شرايط و لوازم خاصى مى تواند ما را به مقصد برساند و داراى آثار مثبت و سازنده باشد.
اينطور نيست كه هر عمل نيك و پسنديده اى اعم از واجب و مستحب در هر شرايطى موجب رشد ما شود. شرع مقدس و هيچ عقل سليمى چنين حكمى نمى كند و چنين ادعايى را نمى پذيرد.
هيچ عملى بدون شناخت نسبت به فلسفه و شرايط و لوازم آن، نمىتواند مفيد باشد امام صادق «علیه السلام» مي فرمايند:
«لايَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلاً إلّا بِمَعْرِفَةٍ- خداوند هيچ عملى را جز با شناخت نپذيرد».
عدم شناخت نسبت به كاركرد اصلى و يا فلسفه يك عمل و نيز نشناختن شيوه و مقررات صحيح انجام آن عمل، موجب پديد آمدن آفتهاى گوناگونى خواهد شد.
ضعف عوامل اجرايى
منتظران منجی : در کتاب عزادار حقیقی به موضوع اجرا نیز اشاره ای فرموده اید ممکن است در باره آن هم توضیح مختصری بفرمایید؟
بله ببینید!عزادارى به عنوان يكى از قوىترين و بهترين عوامل حيات دين و مكتب اهل بيت «علیهم السلام»، كارى دقيق، ظريف و تخصصى است كه فقط زمانى آثار مورد انتظار اهل بيت «علیهم السلام» را بروز خواهد داد كه با آگاهى همه جانبه به ابعاد گوناگون آن و مقررات و شرايط خاص خودش انجام گيرد. اگر گردانندگان و عوامل اجرايى عزادارى جاهل به اين ابعاد و شرايط خاص باشند، نمى توانند آن نتيجه مطلوب را از عزادارى بگيرند و اگر نتيجه نامطلوب و خطرناكى هم نگيرند، حداقل عزادارى را به يك امر ضعيف و كم اثر تبديل مى كنند. امام على «علیه السلام» ناتوانى مجريان و عوامل اجرايى يك كار را آفت آن كار مى داند و چنين مى فرمايند:
«آفَةُ الْاَعْمالِ عَجْزُ الْعُمّالِ ؛ آفت كارها، ناتوانى مجريان است».
تبديل شدن عمل به عادت
منتظران منجی : علاوه بر دو عامل « جهل » و «ضعف در عوامل اجرایی» چه آفت دیگری را در انحراف و تضعیف کارکردهای عزاداری موثر می دانید؟
آفت مهم ديگرى كه علاوه بر ناتوانى مجريان در اثر جهل و نادانى به وجود مىآيد، و آثار مهم و سازنده يك عمل خوب را از بين مى برد، تبديل شدن آن عمل به يك عادت است. وقتى مجريان با شرايط خاص يك عمل و فلسفه آن خوب آشنا نباشند، ناتوان و عاجز خواهند بود و اين ناتوانى و عجز موجب مىشود كه آن عمل بدون توجه به بايدها و نبايدهاى ويژه خود انجام گيرد و صرفاً به يك رسم، عادت و سنت كم محتوا يا بىمحتوا و يا خداى ناكرده يك عادت خطرناك و مضرّ تبديل شود. اميرالمؤمنين «علیه السلام» يكى از مهمترين آفتهاى يك كار را كه در اثر جهالت انجام مىشود، غلبه عادت در انجام كار مىدانند.
عزادارى وقتى كه براى مجريان و شركت كنندگان تبديل به يك عادت شود ديگر هيچكس كارى ندارد كه كيفيت و هدف عزادارى چگونه بايد باشد و چرا اهل بيت «علیهم السلام» امر به برپايى عزادارى كرده اند و عزادارى چه خواص و آثارى بايد ايجاد كند.
اين حالت موجب مىشود تا عزادارى به جاى اينكه حركت آفرين و رشددهنده باشد، غفلت زا و كندكننده حركت شود. به جاى اينكه وسيله باشد، به هدف تبديل شود. وقتى كه عزادارى به هدف تبديل شود، از آثار مورد انتظار معصومين «علیهم السلام» دور مى شود و خود به يك ارزش مستقل بدون آن خواص و آثار تبديل خواهد شد. در چنين حالتى مجريان و شركت كنندگان خيال مى كنند عزادارى به تنهايى در مقابل ساير اعمال، مثل نماز، يك عمل مستقل است و اگر به نماز و يا ساير واجبات لطمه وارد سازد، هيچ اشكالى ندارد و اگر دچار انواع آفتها شد، همين كه صورت عزادارى برقرار باشد، كافى است. عزادارى در اين صورت يك ثواب و عبادت و يك هدف مهم تلقى مىشود هرچند توأم با انواع دروغها، تحريفها، گناهان و اختلافات باشد.
اين نوع عزادارى مجريان و شركت كنندگان را به شدت پرتوقع و طلبكار از خدا و اهل بيت «علیهم السلام» بار مى آورد. يعنى به جاى اينكه از خدا و اهل بيت «علیهمالسلام» سپاسگزار باشند كه به آنها توفيق برپايى چنين مجالس و شركت در اين مجالس را داده اند، آنها را منّت گذار و طلبكار از خدا و اهل بيت «علیهم السلام» مى كند. چنين كسانى خيال مىكنند اگر در ساير وظايف واجب، اعم از حق الله و حق الناس كوتاهى كنند، همين كه در دستگاه امام حسين «علیهالسلام» مشغول كار هستند، كافى است و كار در دستگاه اهل بيت «علیهم السلام» هرچند با اهداف آنها سازگار نباشد، مجوّز هر نوع كمكارى در ساير وظايف را به انسان مى دهد و انسان را از ملامت و توبيخ به خاطر تقصير در ساير واجبات معاف مى كند.
البته خطر تبديل شدن به يك عادت و خالى شدن از محتوا فقط به عزادارى ها اختصاص ندارد بلكه هر عمل واجب و مستحب كه بدون توجه به كاركرد اصلى آن و بدون توجه به شرايط و مقررات ويژه اش انجام شود، نه تنها فلسفه وجوديش را از دست خواهد داد و ديگر سازندگى نخواهد داشت، بلكه آثار مخرّب و مضرّ گوناگونى را ايجاد خواهد كرد. چنانكه پيامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند: «هر كس كه نمازش او را از كار زشت و ناپسند باز ندارد، جز بر دورى او از خدا افزوده نشود».
وجود آفت موجب ترك عمل نمى شود
منتظران منجی : با این وصف برخی ممکن است به سختی دنبال عزاداری بروند زیرا همواره خود را در خطر می بینند که نکند عزاداری اشان از اخلاص بیافتد .
نه . نبايد چنين تصور شود كه چون عزادارى و هر عمل ديگرى ممكن است دچار آفت شود و يا ما آفات آن را نمى دانيم، پس بايد تعطيل و يا ترك شود. اين نتيجه يك وسوسه شيطانى و يك خطر غيرقابل جبران است. ممكن است شيطان و يا افرادى كه با عزادارى و يا عبادتهاى ديگر مخالف هستند اين حرفها را بهانه اى قرار دهند و بگويند پس عزادارى ها بيهوده هستند.
اساساً شناخت آفات و موانع و برطرف كردن آنها در حين عمل و به مرور زمان صورت مى گيرد . سير رشد و ترقى عزادار و مجلس عزادارى سيرى چند مرحله اى و تدريجى است. تا يك عمل شروع نشود، آفات آن شناخته و برطرف نخواهد شد. جامعه اسلامى، به همه مراتب عزادارى، از عزادارى كودكان و خردسالان در كوچه ها و عزادارى اقليتهاى مذهبى گرفته تا مرتبه پنجم عزادارى و بالاتر از آن احتياج دارد. معمولاً مراتب عالى عزادارى مثل مراتب عالى هر عمل سازنده و هر عبادت ديگرى از دل مراتب پايين آن به وجود مىآيد. به عبارت ديگر معمولاً بدون درك و عبور از مراتب پايين، مراتب بالاتر و عالى تر حاصل نمى شود.
منتظران منجی : در کتاب عزادار حقیقی به آفات عزادارى در مرتبه سوم بیش از همه پرداخته اید و بنظر می رسد که این مرتبه از عزاداری که رایج ترین نوع عزاداری هم هست بیشترین آفتها در اطراف آن بوجود بیاید.ایا همین طور است؟
متأسفانه در مرتبه سوم، تحريفها، روشهاى ناپسند و بدعتهاى خطرناكى كه با فلسفه عزادارى و روح حماسه حسينى در تضاد هستند، به وجود آمده است. بيان ماجراهاى جعلى و يا تحريف شده، خواندن نوحه ها و اشعار كفرآميز كه از سوى مراجع عظام تقليد تحريم شده اند؛ نوحه ها و اشعار ضعيف، موهن و منافى با شخصيت امام حسين «علیهالسلام» و حماسه او؛ انجام حركات سبك و انجام اعمال ضدتبليغ كه موجب سوءاستفاده دشمنان قسم خورده اسلام و تشيع و نيز تبليغ عليه شيعيان و نظام اسلامى مى شود، از اين قبيل تحريفها و روشهاى خطرناك هستند.
آنچه بيشتر مايه تأسف و تأثر است، اين است كه سنت سازىهاى غلط و مخالف با روح دين، به اسم امام حسين «علیه السلام» انجام مىشود، آن هم با اين توجيه كه چون در راه امام حسين «علیه السلام» و به خاطر او است، داراى اجر و ثواب و موجب خشنودى آن حضرت است.
از اينگونه اعمال زشت مى توان حمل علامتها و صليبهاى آهنى سنگين، فخر فروشى در ميزان بلند كردن و چرخاندن آنها، حتى فخر فروشى به تعداد تيغههاى اين علامتها در هئيتهاى گوناگون، و همچنين قمه زنى با شكلهاى موهن را نام برد. مسئله مهم اين است كه عامل اصلى حضور اين همه باطل در مراسم بزرگداشت شهيد راه حق چيست و كيست؟
بنده معتقدم يكى از دلايل عمده و اصلى اين گونه روشها، بدعتها و تحريفها، همان متوقف ماندن اين مرتبه از عزادارى در سطح احساسات و اتّكاى محض به گريه و عواطف است.
منتظران منجی : ولی ما در عزاداری ها امر به گریه شده ایم تا حدی که در روایات معصومین برای کسی که به اندازه بال مگسی در عزای اهل بیت و سیدالشهدا علیهم السلام اشک بریزد ثواب زیاد و پاداش بهشت معین شده است؟
بله این درست است اما آن قضیه با این موضوع فرق می کند . آفت «گریه صرف» در مرتبه سوم عزاداری بدین معنی است که گريه كردن و گرياندن - و نه چيز ديگر - نقش اصلى را دارد و انگيزه اصلى عزادارى است و جنبه هاى حماسى و معرفتى يا اصلاً سهمى ندارند و يا سهمى بسيار ناچيز دارند. زيرا در اين مرتبه بيشتر تشريح چگونگى حادثه عاشورا اهميت دارد، نه درسها و پيامهاى آن. بديهى است كه وقتى گريه كردن و گرياندن علت و هدف اصلى عزادارى شد، شيطان و نفس وسوسه گر، در دروغ پردازى و تحريف و نيز اختراع حركات، روشها و اشعار ناپسند و غيرمنطبق با حقيقت دين و قيام امام حسين «علیه السلام» تأثيرگذار هستند.
وقتى گريه به عنوان يك «وسيله» خوب و كار آمد، به «هدف» تبديل شد، زمينه انحراف و دور شدن از هدف اصلى عزادارى فراهم مى شود.
در اين مرتبه براى عزاداران و ساير دست اندركاران مجالس سوگوارى، اصلاً اهميت ندارد كه چرا معصومين «علیهم السلام» به عزادارى و بزرگداشت خودشان و نيز ساير مناسبتهاى مقدس توصيه كرده اند. به عبارت ديگر در اينگونه مجالس، هم هدف قيام امام حسين «علیه السلام» و هم فلسفه عزادارى براى ايشان و ساير اهل بيت «علیهم السلام» مورد غفلت قرار مى گيرد.
عزاداران در اين مرتبه، با تكيه بر احاديث فراوانى كه درباره اهميت و ارزش عزادارى و گريه بر امام حسين «علیه السلام» وارد شده است، سوگوارى و گريه را عمل مستقلى مى دانند كه به تنهايى و بدون توجه به هدف عزادارى و نيز بدون توجه به ضرورت پرهيز از محرمات و انجام واجبات، نجات بخش انسان است.
چه بسا براى برگزارى چنين مجالسى، از هر وسيله اى هرچند حرام، استفاده مى كنند و اگر لازم باشد، واجبى را ترك مى كنند.
درکتاب حماسه حسينى( ج ۱، ص ۴۹ ) آيت الله مطهرى (رحمةالله عليه) در اين باره مي گويند:
«گريستن بر امام حسين «علیه السلام» كار خوبى است و بايد گريست. به چه وسيله بگريانيم؛ به هر وسيله كه شد؟ هدف كه مقدس است، وسيله هر چه شد، شد. اگر تعزيه در آورديم، يك تعزيه اهانت آور. همين قدر كه اشك جارى شد، اشكال ندارد! شيپور بزنيم. طبل بزنيم. معصيت كارى بكنيم. به بدن مرد لباس زن بپوشانيم. عروسى قاسم درست كنيم. جعل كنيم. تحريف كنيم!... در نتيجه افرادى دست به جعل و تحريف زدند كه انسان تعجب مىكند...».
منتظران منجی : آیا چنین حالتی در عزاداری ها ممکن است موجب سوء استفاده بعضی از افراد واقع شود؟
بله همانطور که عرض کردم از آنجا که در اين مرتبه بُعد عاطفى، گريه و سوگوارى جاى حماسه، عمل و معرفت را گرفته است لذا هيچ خطرى از اين مجالس، دشمنان امام حسين و امام زمان عليهم ا السلام را تهديد نمىك ند. به همين علت است كه در طول تاريخ طاغوتها و ستمگران نه تنها از اين مجالس ترس نداشتند، بلكه خود نيز به برپايى چنين مجالسى اقدام مى كردند تا با عوام فريبى، باطن زشت و ظلمهاى خود را در پشت صورت مقدس عزادارى براى سالار شهيدان بپوشانند. تاريخ اين كشور پر است از مجالس بزرگى كه با امكانات و پولهاى طاغوتها و دشمنان دين و آيين امام حسين «علیه السلام» برپا شده است. در حالى كه خود را شيعه و دوستدار اهل بيت «علیهم السلام» معرفى مى كردند.
به جز اين دو گروه يعنى دوستان و شيعيان نادان و حاكمان ظالم و مدعى محبت اهل بيت «علیهم السلام»، دسته سومى نيز از اينگونه مجالس كم خاصيت و تحريف شده سود مى برند، و آن گروه كفار و مستكبرين هستند كه علاوه بر دشمنى دين حق و تشيع، دشمن اين مملكت نيز هستند.
ساده انديشى است كه اگر گمان كنيم آنها از قدرت حقيقى مجالس عزادارى و بزرگداشت اهل بيت «علیهم السلام» خبر ندارند. زيرا گاهگاهى در طول تاريخ از مجالس عزادارى حقيقى و عزاداران حقيقى ضربه هاى مهلك و كوبنده اى خورده اند. از مجالسى كه برپاكنندگان آنها از فلسفه قيام سيدالشهدا «علیه السلام» و فلسفه عزادارى براى آن حضرت به خوبى آگاه بودند و مجالس خود را بر پايه شناخت عميق و صحيحشان برپا نموده اند و از همه قدرت و تأثير آن مجالس براى مبارزه با كفر و شرك و ظلم استفاده كرده اند.
منتظران منجی : ممکن است به یکی دو نمونه از کارکردهای مثبت عزاداری در مقابله با دشمنان اسلام اشاره کنید؟
البته كفار از برپايى مجالس سوگوارى حقيقى تجربه هاى بسيار تلخى دارند. نمونه بسيار شاخص و زيباى اين مجالس در تاسوعا و عاشوراى سال ۱۳۵۷ (ه . ش) برگزار گرديد كه در اين دو روز ميليونها عزادار با همان شيوه سنتى به خيابانها ريختند و برائت و بيزارى خود را از يزيديان زمان و رژيم خونريز پهلوى و نيز حمايت خود را از نائب امام زمان، اعلام نمودند. نقش اين عزادارى حقيقى در سقوط طاغوت ايران و سرنگونى رژيم پهلوى بر هيچكس پوشيده نيست. نمونه زيبا و كامل ديگر اين مجالس، مجالس عزادارى دوران دفاع مقدس در كربلاى ايران بوده، كه از طرفى سوز و گريه و سوگوارى و از طرف ديگر حماسه و جهاد عليه دشمنان اسلام و ايران بود. به طورى كه گريه ها، سوزها و ناله ها همه در جهت تقويت روح حماسه و جهاد و نيز ايجاد روح حسينى عليه يزيديان زمان بود.
بديهى است دشمنى كه از مجالس حقيقى امام حسين «علیه السلام» اين چنين سيلى خورده است، هرگز خاموش نمى نشيند و سعى در خنثى كردن آثار شگفت انگيز و بزرگ آن مى كند. چنين دشمنى با توطئه و دسيسه هاى مختلف و صرف هزينه هاى هنگفت سعى در تغيير مسير عزادارىها و بزرگ كردن بعد سوگوارى و عاطفى آن و از بين بردن بُعد معرفتى و حماسى آن كرده و مى كند.
اعتراف دشمن به ضدّيّت با مجالس عزادارى
منتظران منجی : جالب است که برخی ماموران اطلاعاتی غرب و یا متفکرین بیگانه صریحا به قدرت مذهب و نقش عزاداری در مقابله با دشمنان اشاره کرده اند و از طرح نقشه های خود برای مقابله با مناسک و روح عزاداری در میان مسلمین و بویژه شیعیان هم باکی ندارند.
فرمایش شما کاملا صحیح است . دكتر «مايكل برانت» - يكى از معاونان سازمان «سيا»، در كتابى با عنوان «نقشه اى براى جدايى مكاتب الهى» پرده از طرح توطئه بزرگ استكبار جهانى عليه تشيع بر مي دارد و مي نويسد: «در يك گردهمايى كه با حضور مقامات سازمان اطلاعات مركزى آمريكا (سيا) برگزار شد و در آن نماينده اى از سرويس اطلاعات انگليس به علت تجارب زياد اين كشور در جوامع اسلامى نيز حضور داشت، اين نتيجه حاصل شد كه شيعيان بيشتر از ديگر مذاهب اسلامى فعال و پويا هستند».
وى در همان كتاب آورده است: «در اين گردهمايى تصويب شد كه روى اين مذهب تحقيقات بيشترى صورت گيرد و طبق اين تحقيقات برنامه ريزىهايى داشته باشند. به همين منظور ۴۰ ميليون دلار براى آن اختصاص داده شد».
وى درباره راه حلهاى متكى بر اين تحقيق، مي نويسد: «اين تحقيقات ما را به اين نتيجه رساند كه به طور مستقيم نمى توان با مذهب شيعه رودررو شد و امكان پيروزى بر آن بسيار سخت است و بايد پشت پرده كار كنيم».
تبليغات گسترده عليه مراجع دينى به منظور زوال مقبوليت آنها در ميان مردم، حمايت از سخنرانان و مداحان سودجو و شهرت طلب و معرفى شيعه به عنوان يك مسلك خرافى و در نهايت زدن تير خلاص به اين مذهب از جمله برنامه هاى ما در اين عرصه است».... مقام ارشد سازمان سيا در همان كتاب مي نويسد: «يكى از مواردى كه بايد روى آن كار مى كرديم، موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبى بود كه هر ساله شيعيان با برگزارى مراسمى اين فرهنگ را زنده نگاه مى دارند. ما تصميم گرفتيم با حمايتهاى مالى از برخى سخنرانان و مداحان و برگزاركنندگان اصلى اينگونه مراسم كه افرادى سودجو و شهرت طلب هستند، عقايد و بنيانهاى شيعه و فرهنگ شهادت طلبى را سست و متزلزل كنيم و مسائل انحرافى در آن به وجود آوريم».
منتظران منجی : انگيزه دو گروه اخير يعنى حاكمان ظالم و به ظاهر مسلمان و نيز دشمنان كافر اسلام، مشخص و بيان شد. امّا انگيزه دسته اول يعنى محبين اهل بيت «علیهمالسلام» چيست؟
درباره اين گروه بايد گفت كه همه آنها داراى يك انگيزه واحد نيستند. در يك تقسيم بندى ساده و اوليه آنها به دو دسته تقسيم مي شوند:
دسته اول، شيعيان و محبين ساده دل و جاهلى هستند كه از روى اخلاص و دلسوزى و نشناختنِ بُعد ديگرى غير از جنبه عاطفى براى حماسه حسينى، دچار چنين لغزشهايى مى شوند. اين دسته اطلاع درستى از تاريخ اسلام و تاريخ حماسه حسينى ندارند و با هدف قيام سيدالشهدا «علیه السلام» و نيز فلسفه عزادارى آشنا نيستند و به عزادارى به عنوان يك رسم و سنت رسيده از پدران خود نگاه مى كنند.
دسته دوم، كسانى هستند كه از سادگى و بى خبرى دسته اول سوءاستفاده مىكنند. اينها كسانى هستند كه اين مجالس براى آنها تبديل به محلى براى كسب درآمدهاى سرشار شده است.
استقبال و جهالت دسته اول و شيطنتهاى دسته دوم موجب شده است تا اين گروه در بيشتر گرياندن مردم و مشغول كردن آنها به جنبه هاى مظلوميت و غم انگيز واقعه عاشورا و ساير مناسبتهاى مربوط به اهل بيت «علیهم السلام» سعى زيادى كنند.
بديهى است كه با اين كار جنبه اصلى قيام امام حسين «علیه السلام» و فلسفه عزادارى حقيقى بر مردم عزادار پوشيده مى ماند و مورد غفلت همگان قرار خواهد گرفت. اين دسته به خوبى مىدانند كه هر چه بيشتر بتوانند از مردم اشك و ناله بگيرند، محبوبيت و پول بيشترى نصيب آنان خواهد شد و بنابراين تضمين بيشترى براى كسب شهرت و پول در آينده به دست خواهند آورد.
بعضى از آنها حتى از شهوت پول نيز مىگذرند و انگيزه آنان ارضاى شهرت طلبى و شهوت محبوبيت است. چه بسا براى اينكه نامشان بر سر زبانها بيفتد، پولهايى نيز خرج كنند.
در بعضى از شهرها بعضى از مداحان يا بهتر بگويم كاسبان حرفه اى براى يك مجلس بيش از چند ميليون تومان دريافت مىكنند. و من خود ديده ام بعضى از مداحان كه اشعار موهن و كفرآميز زيادى را خوانده اند و سنتهاى خطرناكى را در عزادارىها به وجود آورده اند، با صرف پولهاى زيادى، نوارهاى ويدئويى و لوحهاى فشرده مجالس خود را به رايگان و در سطح وسيعى در كشور توزيع مىكنند. وجود چنين افرادى، يك مصيبت بزرگ براى مجالس سوگوارى حقيقى و يك عامل بزرگ در مظلوم تر شدن امام حسين «علیه السلام» و مجالس او است.
اين مصيبت وقتى بزرگتر و بيشتر مىشود كه چنين افرادى براى كسب پول بيشتر يا شهرت بيشتر به رقابت با يكديگر مى پردازند و هر كدام در ساختن و بافتن مطالب نادرست و تحريف حماسه حسينى بر هم سبقت مى گيرند. اى كاش مصيبت در همين حد متوقف مى ماند. مصيبت بالاتر اينكه هر يك براى بيرون كردن حريف از ميدان به جوسازى عليه ديگرى مى پردازند و با عقيده مردم ساده دل و پاكدل به راحتى بازى مى كنند.
از همه بدتر اينكه اين گروه خود را متولى و قيّم دين مردم هم مى دانند و به راحتى به خود اجازه مى دهند در عين نادانى، در امور تخصصى دين كه به علما و دانشمندان دين مربوط است، دخالت و اظهارنظر كنند و براى مردم و مستمعين خود تكليف شرعى تعيين كنند. اين گروه به علما و دانشمندان راستين اسلام اهميت نمى دهند و نظرات مراجع و علماى دين را تا جايى قبول دارند كه با مطامع و سليقه هاى آنها هم خوانى داشته باشد. در تاريخ عزادارى نمونه هايي از مقاومت چنين افرادى در مقابل مراجع و رهبران دينى ديده مي شود.
منتظران منجی : والبته متاسفانه براى آنها مهم نيست آنچه را مىخوانند يا ترويج مىدهند، حقيقت داشته است يا نه.
بله. متاسفانه همین طور است که می گویید . همين كه بتوانند اشكى از مردم بگيرند و دل مردم و بانيان مجالس و پرداخت كنندگان پول را به دست آورند، كافى است كه هر مطلب دروغ، ضعيف و يا تحريفشدهاى را به زبان بياورند و به معصومين «علیهمالسلام» و ياران آنها نسبت دهند. البته اين نسبت دادنها يا بهطور مستقيم است و يا به بهانه بيان زبان حال صورت مىگيرد.
چنين اشخاصى نه به مصالح اسلام و جهان اسلام اهميت مىدهند و نه با نظرات مراجع و رهبران دينى كارى دارند. براى آنها مهم نيست كه سخنان و كارهاى آنها با مصالح كنونى اسلام و مسلمين سازگار است يا نه. براى آنها اهميت ندارد كه گفته ها و كارهاى آنها با حقيقت قيام و شخصيت سيدالشهدا «علیهالسلام» سازگارى دارد يا نه. آنها كارى با رسالت اصلى عزادارىها و بزرگداشتها ندارند. آنها كارى با وظيفه و جهت شايسته مجالس اهل بيت «علیهم السلام» و نوع انتظارى كه از اين مجالس در دفاع از اسلام و مملكت اسلامى مى رود، ندارند. آنها براى مجالس اهل بيت «علیهم السلام» يك رسالت و يك وظيفه بيشتر نمى شناسند و نمى خواهند كه بشناسند و آن هم گرياندن مردم و طرح مسائل غمبار حماسه حسينى، بدون در نظر گرفتن روح اين حماسه و پيام آن براى انسانهاى امروز است.
استاد شهيد مطهرى (رضوان الله تعالى عليه) كه ايشان را به عنوان شهيد راه مبارزه با تحريفها هم مي توانيم لقب بدهيم در کتاب حماسه حسینی به اين مطلب هم پرداخته است :«اگر مىخواهيم به عزادارى حسين بن على ارزش بدهيم. بايد فكر كنيم كه اگر حسين بن على امروز بود و خودش مى گفت براى من عزادارى كنيد، مى گفت چه شعارى بدهيد؟ آيا مى گفت بخوانيد: نوجوان اكبر من، يا مى گفت بگوييد، زينب مضطرم الوداع الوداع؟! چه چيزهايى كه من امام حسين در عمرم، هرگز به اين جور شعارهاى پست و كثيف ذلت آور تن ندادم و يك كلمه از اين حرفها را نگفتم، اگر حسين بن على بود مى گفت... شمر هزار و سيصد سال پيش مرد، شمر امروز را بشناس...».
در اين مرتبه دست اندركاران عزادارى با نقشهاى گوناگون و مسئوليتهاى مختلف سعى در هر چه مظلوم تر نشان دادن سيدالشهدا «علیه السلام» و ياران و خاندان وى دارند، ولى نادانسته بر مظلوميت آنها اضافه مي كنند. زيرا مسير اصلى عزادارىها را تغيير مىدهند و مردم را از هدف اصلى عزادارى دور مى كنند. در اين مرحله مداح و سخنرانى موفقتر است كه بتواند اشك بيشترى از مردم بگيرد و آنها را بيشتر بگرياند. هيئت و حسينيه اى موفق تر است كه در آن اشك بيشترى ريخته شود. تكيه بر جنبه هاى ظاهرى از قبيل تعداد عزادار، طول دسته عزادارى، تعداد ديگهاى غذا، نوع پرچمها و علامتها و تعداد تيغه علامتها، وسايل صوتى و تصويرى، نوع آلات موسيقى، نوع غذا و مقدار ساعت عزادارى، گردش در كوچه ها و خيابانها و ميزان جمعيت تماشاچى و مشايعت كننده دسته جات، از ديگر آفات اين مرحله از عزادارى است.اين آفات گاهى زمينه آلوده شدن عزاداران و هيئت ها را به امور حرام و گناهان كبيره هم فراهم مى كند.
«اهميّت نماز اوّل وقت در نظر امام حسين «علیهالسلام» و بى توجهى عزاداران به آن»
منتظران منجی : یکی از مسائلی که در اوج عزاداری های شیعیان قربانی و بدان بی توجهی می شود نماز اول وقت بویژه در ظهر عاشورا است.اگر در باره آن هم توضیحی بفرمایید ممنون می شویم.
در روز عاشورا وقتى ابوثمامه صاعدى به حضرت چنين عرض كرد: «دوست دارم پروردگار خود را در حالى ديدار كنم كه اين نمازى را كه وقتش رسيده خوانده باشم». امام فرمودند: «نماز را ياد آوردى خدا تو را از نماز گزارانى كه در ياد اويند قرار دهد. بخواهيد از ما دست بردارند تا نماز گزاريم». وقتى با مقاومت دشمن روبرو شد، فرمودند: »واى بر تو اى عمر سعد! آيا آيينهاى اسلام را از ياد برده اى؟! چرا دست از جنگ نمى كشى تا نماز گزاريم و به جنگ برگرديم؟!».
امام حسين «علیه السلام» جنگ را به خاطر نماز كه ستون دين است، متوقف كرد و به نماز اول وقت پرداخت؛ ولى بسيارى از عزاداران در هئيت ها و دسته هاى عزادارى حاضر نيستند، عزادارى را براى نماز متوقف كنند و گاهى ديده مىشود تا ساعتها پس از اذان هم به عزادارى ادامه مى دهند. از اين زشت تر و بدتر آنكه به نصيحت و تذكر عزاداران اهل نماز كه به هر چيز در جايگاه خودش اهميت مى دهند، توجه نمى كنند و بلكه از اين تذكر هم ناراحت مىشوند. چون فلان مقدار سينه زنى يا گريه را و يا خواندن فلان مقدار شعر و نوحه را و يا فلان مقدار شور گرفتن را واجب!!! مى دانند. آن هم واجبى كه نبايد به هيچوجه به تأخير بيفتد تا مبادا به حال مجلس لطمه اى وارد شود. چشم و گوش خود را به تذكر افراد خيرخواه مى بندند و اين واجب بزرگ الهى را با بهانه هاى بىاساس سبك مى شمرند. پيامبر اكرم «صلی الله علیه و آله و سلم» مي فرمايند :
«اَمَّا شَفاعَتى فَفى اَصْحابِ الْكَبائِرِ ما خَلا اَهْلِ الشِّرْكِ وَ الظُّلْمِ شفاعت من درباره مرتكبان گناهان كبيره است، به جز مشركان و ستمگران».
در اسلام هر مستحبى كه به واجب ضرر بزند حرام است. به همين دليل عزادارى تا زمانى پسنديده است كه به وقت نماز ضرر نزند. سيدالشهدا «علیه السلام» هرگز راضى نيست كه به قيمت سبك شمردن يكى از مهمترين واجبات الهى كه ستون دين است، براى او عزادارى شود.
عزادارى و مجلسى كه به نماز و ساير واجبات الهى لطمه بزند، عبادتى است كه تحت ولايت شيطان و به حكم هواى نفس انجام مىشود نه حكم خدا.
بنابر فرمايش پيامبر اكرم «صلی الله علیه و آله و سلم» كه رحمة للعالمين است، سبك شمردن نماز انسان را از شفاعت ايشان و اهل بيت «علیهمالسلام» محروم مى نمايد. با اينكه شفاعت ايشان براى صاحبان گناهان كبيره ذخيره شده است.
تكيه بر جنبه عاطفى و احساسى در عزادارى ها و غفلت از وظايف اصلى مان كه فلسفه حقيقى عزادارى هستند، موجب مى شود كه انسان در منكرات زيادى سقوط كند. يعنى درست همان چيزهايى كه سيدالشهدا «علیهالسلام» براى نهى از آنها كشته شده است. او خود هدف از قيامش را امر به معروف و نهى از منكر، احياى احكام دين و نيز عمل به حق و نهى از باطل معرفى مىكند. اين نوع عزادارىها يك ظلم آشكار و عميق در حق محمد و آل محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» است كه موجب آزار و اذيت آنها مى شود.
عامل اصلى قيام سيدالشهدا «علیه السلام» احياى دين خدا و مبارزه با بدعتها و انحرافاتى است كه در دين و جامعه اسلامى پديد آمده بود، بزرگترين مصيبت در نزد همه انبياى الهى و چهارده معصوم «علیهم السلام» ضعيف شدن دين در جامعه و محروميت مردم از آموزشهاى دين است.
آيا عزاداران امام حسين «علیهالسلام» كه براى احياى حق و مبارزه با باطل قيام كرد، اين اجازه را دارند كه در عزادارى ها، حق و دستورات حق را زير پا بگذارند و امور باطل را رواج دهند. در مجالس امام حسين «علیه السلام» كه شهيد راه حق است، اشعار و نوحه هاى باطل، ابزار و آلات باطل، آداب و رسوم باطل، چه مىكند؟
پیام اصلی حضرت سیدالشهدا علیه السلام
منتظران منجی : در واقع بیام پيام سيّدالشّهدا «علیهالسلام» به همه پيروانش همین عمل به واجبات و اقامه حق است!
بله. امام «علی هالسلام» پرده از روى آن درد رنج آورى كه روح مقدسش را شديداً مىآزُرد و همان باعث نهضتش شده است، برداشته و میفرمایند:
«اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لايُتَناهى عَنْهُ - آيا نمى بينيد كه به حقّ عمل نمى شود و از باطل خوددارى نمى گردد؟!»
«لِيَرْغَبِ الْمُؤمِنُ فِى لِقاءِاللَّهِ مُحِقّاً ؛ بايد در چنين وضعى انسان مؤمن آرزومند مرگ و حقاً دوستدار شهادت و لقاء خدا باشد». «فَاِنّى لا اَرَى الْمَوْتَ اِلّا سَعادَةً وَ لَاالْحَياةَ مَعَ الظّالمينَ اَلّا بَرَمَاً - من (كه در اين وضع اسفناك) مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز ملال و افسردگى نمى بينم».
اينجا لازم است توجه به اين نكته داشته باشيم كه: آيا اين گفتار امام، مولاى عزيزمان حسين «علیه السلام» تنها مربوط به مردم زمانش بوده و درد رنج آور روحى خود را فقط براى آنها بيان كرده و از آنها خواسته كه تكان بخورند و در مقام عمل به حق و خوددارى از باطل برآيند؟ يا پيامى براى ما نيز هست و گويى هم اكنون مقابل ما ايستاده و با روحى افسرده و ملول مى گويد: شما اى مدعيان محبت من، اگر راست مىگوييد و جداً دوستدار من هستيد؛ درد دلم را بشناسيد و به داد دلم برسيد.
درد دل من همين است. آيا شما خودتان چگونه ايد و با حق و باطل چگونه عمل مى كنيد؟ نكند در عين حال كه براى من بر سر و سينه ى خود مى زنيد، در تمام شؤون زندگى خود حقّ را زيرپا و باطل را روى سر بنشانيد و حدود حلال و حرام خدا را رعايت ننماييد؟! به راستى كه ما بايد شديداً مراقب رفتار و گفتار خود باشيم و حداقل حسناتمان را تبديل به سيئات ننماييم! ما موظفيم همين عزادارى امام حسين «علیهالسلام» را كه عبادت بسيار بزرگ ماست، آلوده به گناه نكنيم. بدانيم كه هر عبادتى آفتى دارد و آن را بى اثر مىكند. نماز و روزه و حج آفت دارند و اگر با ريا انجام بشود؛ نه تنها باطل و بى اثر بلكه عنوان شرك و معصيت نيز به خود مىگيرند. همين سينه زنى ها و تشكيل مجلس دادنها و منبر رفتنها، آفات بسيارى دارند. اگر رعايت حدود نكنيم از آثار معنوى آنها بى بهره خواهيم بود و در روز جزا علاوه بر آتش حسرت و ندامت؛ در آتش قهر خدا خواهيم سوخت؛ كه خدا فرموده است:
«وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِىَ الْاَمْرُ وَ هَمْ فِى غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ - آنها را از روز حسرت - روز رستاخيز عظيم قيامت - كه همه چيز پايان گرفته - و ديگر راه جبران و بازگشتن نيست - بترسان كه عمر خود را در دنيا به غفلت سپرى كرده و ايمان به حقيقت نياورده اند.»
بزرگوارانى كه در مسير ارشاد و هدايت مردم شغل مقدس سخنرانى دينى يا مداحى اهل بيت«علیهم السلام» را دارند، چه بسا سزاوار است كه عظمت كار خود را بشناسند و از آفات اين عبادت بزرگ آگاه و سخت مراقب باشند كه به حريم اقدس اهل بيت«علیهم السلام» اسائه ادبى نشود و هتك حرمتى نگردد.
منتظران منجی : از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دارید متشکریم.
رژه سگهای پا کوتاه در شمال شهر
به گزارش فرهنگ نیوز - دین اسلام سگ را جزو نجاسات برشمرده که حتی ظرفی که سگ در آن غذا میخوردفقط با خاک مال کردنپاک میشود و نزدیک شدن به سگ و نگهداریآننهی شده است.
مشرق نوشت ؛اما نکتهای را که باید جدای از اعتقادات دینی به این افرادی که زندگی با سگ و گربه جزیی جدایی ناپذیر از زندگی شان شده این است که زندگي با سگ و گربه و تماس مستقيم با اين دو حيوان، بدون ترديد خطراتي را هم براي افرادي كه با اين حيوانات به طور مستقيم تماس دارند وهم براي ساير افراد جامعه به دنبال خواهد داشت.
اما برخي از افراد به سادگي از كنار اين آسيبها مي گذرند و نسبت به آنها بي توجه هستند و اين درحالي است كه بارها و بارها كارشناسان بهداشتي نسبت به انتقال بيماريهايي كه از راه حيوانات ممكن است به انسان سرايت كنند هشدار دادهاند. بيماريهاي انگلي، ويروسي و باكتريايي تنها بخشي از خطراتي است كه از تماس مستقيم و غيرمستقيم با حيواناتي نظير سگ و گربه ميتواند عايد انسان شود.
پاتوق سگ بازها
اینجا پارکی در خیابان ولی عصر است پاتوقی شده برای زندگی و جولان حیوانات خانگی در آن خانمی برای گربههایش غذا آورده می گوید که سه تا گربهام را به خاطر اعتراض همسایه ها مجبور شدم به این پارک بیاورم ولی برایشان هر روز غذا میآورم.
سراغ پارک دیگری در خیابان ایرانشهر می روم. هر روز بعد از ظهر سر و کله آنهایی که سگهایشان را برای هواخوریمیآورند پیدا میشود. یکی از قیمت گران پشمالویش میگوید. دیگری، از نحوه غذا خوردن سگ تپل اش گلایه می کند که هر غذایی را نمی خورد.
زن جوانی که به همراه شوهرش سگ را برای هواخوری آورده میگوید شش ماه پیش شوهرش این سگ را برایش هدیه خریده و در حال حاضر احساس میکند وابستگی زیادی به آن پیدا کرده است.
هدیه تولد
شوهر این زن در پاسخ به این سوال که چرا برای همسرش سگ هدیه خریده میگوید که برای تولد همسرم بدنبال هدیهای میگشتم یکی از دوستان کتی را پیشنهاد کرد من هم که از علاقه همسرم به سگ ها خبر داشتم برایش آن را خریدم. به گفته او مبلغی نزدیک به یک میلیون تومان برای خرید کتی پرداخت کرده است.
جوان 30 سالهای سگ سفید رنگ را در آغوش گرفته و مدام از نحوه غذا خوردنش صحبت میکند.
او میگوید راننده آژانس است و 2 شیفت کار میکند و ماهانه حدود 3 میلیون تومان درآمد دارد.
کیارش تاکید میکند که «گرگی» فقط گوشت و فیله پخته میخورد و ماهانه بیش از یک میلیون و پانصد تومان برای این سگ هزینه میکند.
او در جواب به اینکه مشکلی نداری برای این حیوان این قدر هزینه میکنید، میگوید: گرگی ارزش بیش از اینها را دارد. این حیوان خیلی با وفاست و توی این دوره زمانه بهترین دوست، سگ است چون بیکلک است و همیشه به حرفهایم گوش میدهد.
مرد جوانی میگوید غروب برای برگشتن از محل کار به سراغ ماشینم میروم در میانه کوچه خانمی را میبینم که در بین ماشینها بدنبال کوچولویش میگردد و با صدای تقریبا بلند میگوید عزیزم بیا وقت دکترت دارد می گذرد؛ کمی جلوتر میآیم میبینم سگی پا کوتاه را از بین ماشینهای پارک شده بغل کرده و دارد میرود!
انتقال کچلی از طریق گربه
علي رضا فاتح نيا، دامپزشك، درباره بيماريهايي كه از سگ و گربه به انسان منتقل ميشود به رسانهها میگوید: بيماريهايي كه از دامهاي كوچك به ويژه سگ و گربه به انسان منتقل ميشود، شامل بيماريهاي انگلي، ويروسي و باكتريايي است.
او افزود: خطرناكترين بيماري كه احتمال انتقال آن از سگ به انسان وجود دارد بيماري كيست هيداتيك است كه از جمله بيماريهاي انگلي و چرخهاي است كه ميتواند برروي جگر و ريه انسان توليد كيستهاي متورم و خطرناك كند و راه درمان آن هزينه بر و معمولا جراحيهاي بسيار حساس است.
فاتح نيا گفت: كچلي نيز يك بيماري قارچي است كه ميتواند از راه پوست بدن گربه به انسان منتقل شود كه اغلب درمان آن بسيار طولاني مدت است.
علیرضا فیروز، متخصص پوست در مورد خطرات احتمالی نگهداری سگ و گربه در منزل نیز میگوید :نگهداری حیوانات خانگی به ویژه سگ و گربه میتواند منشایی برای انتقال انواع میکروب و قارچ به ویژه قارچهای پوستی به انسان شود.
وی اضافه میکند: افرادی که سابقه آلرژی، حساسیت پوستی و تنفسی دارند به دلیل ریزش مکرر موی سگ و گربه ممکن است بیشتر در معرض خطر باشند.
حمید عمادی، متخصص عفونی هم در مورد بیماریهایی که ازسگ و گربه منتقل میشود، به رسانههامیگوید: عفونتهای پوستی زیادی از طریق نگهداری این حیوانات در منزل به انسان منتقل میشود که انواع ژیاردیا و عفونتهای انگلی که بین سگ و گربه و انسان قابل انتقال است از جمله آنها است.
وی تأکید میکند: بارها شاهدیم که این حیوانات دست صاحب خود را گاز میگیرند یا به روی صاحب خود ناخن میکشند که ممکن است به راحتی از این طریق بیماری را منتقل کنند.
توکسوپلاسموز بیماری دیگری است که معمولاً از گربه به انسان انتقال مییابد، عمادی تاکید میکند:الزاما با زدن واکسن یا دارو تمام بیماریهای این حیوانات قابل پیشگیرینیست. حتی در کشورهای اروپایی که نگهداری حیوانات خانگی مثل سگ و گربه مرسوم است بر این نکتهاذعان دارند که نگهداری این حیوانات مشکلساز و عامل انتقال بیماری است.
اختلال شخصیتی
حمید یعقوبی، رئیس انجمن روانشناسیبالینی ایران هم معتقد است: کاهش تعاملات اجتماعی، افزایش زندگی در فضای مجازی و استفاده زیاد از اینترنت، تهاجم فرهنگی وتمایل به انزوا از دلایلی است که افراد به ویژه نسل جوان، سگ یا گربه را به عنوان همدم خود انتخاب می کنند.
وی نگهداری از سگ و گربه را یک نوع تب میداند و میافزاید: معمولاً تمایل به نگهداری از این حیوانات به ویژه به عنوان همدم ناشی از اختلالات شخصیتی، خلاء عاطفی و نداشتن همصحبت است.
خرید و فروش سگ در حاشیه بزرگراه
در تهران خرید و فروش سگ در حاشیه بزرگراه .... جنب مرکز خرید و فروش انجام می شود و روزانه افراد زیادی برای خرید این حیوان به این قسمت شهر مراجعه میکنند.
مسئولان شهری با تاکید بر غیر قانونی بودن این کار معتقدند که خرید و فروش سگ در این قسمت از شهر ارتباطی به آنها ندارد.
خرید و فروش غیرقانونی سگ در تهران در حال انجام است و در برخی از موارد این حیوانات نیز در شهر رها می شوند و به شهروندان آسیب وارد می کنند.
سگ گردانی ممنوع
البته سردار احمدرضا رادان جانشین سایق فرمانده نیروی انتظامی سال 92 در حاشیه آغاز طرح امنیت اجتماعی در پایتخت با اعلام برخورد با سگ گردانی در خیابانها و حمل حیوانات در خودروها گفته بود که برخورد با سگ گردانی در دستور کار پلیس قرار دارد و بنابر آیین نامه پلیس راهور حمل حیوانات در داخل خودرویی که انسان در آن حضور دارد ممنوع است. اجازه نمیدهیم عدهای در خیابانها با سگ گردانی و حمل حیوان در خودرو، خودشان و سگشان را به نمایش عمومی بگذارند.
تصویرسازی امام سجاد (علیه السلام)
ادعای داعش علیه پهپاد ایرانی +عکس
به گزارش فرهنگ نیوز، سایت دیلی بیست خبر داد، داعش ادعا کرده توانسته یکی از پهپادهای ایران را به دام بیندازند.
این گروه بامداد امروز، عکسهای این پهپاد را در رسانههای اجتماعی منتشر کرده است.
این گروه اعلام کرده است که پهپاد ایرانی را در استان دیاله عراق سرنگون کرده است.
"کریستوفر هارمر"کارشناس "موسسه مطالعات جنگ"آمریکا در اين زمينه گفت: فرض کنیم که پهپادی به دست داعش افتاده، اما آنها بدون داشتن تجهیزات لازم برای تعمیر و راهاندازی پهپاد، نمیتوانند کاری کنند و فقط میتوانند با آن عکس یادگاری بگیرند!
امام سجاد؛ قهرمان اهل بیت علیهمالسلام
در این شرائط امام سجاد کار امامت را شروع کرد. ببینید از این سختتر در تمام دوران امامت ما هیچ روزگاری را نداریم. زندگی دوران امام جواد، امام هادی، امام عسگری، آن سه امام آخر که آنها هم در دوران اختناق بودند. یا امام صادق، امام باقر، امام موسیبنجعفر، هر کدام از اینها را که شما نگاه کنید خواهید دید به تلخی و سختی و محنت دوران امام سجاد - یعنی سالهای اول امامت امام سجاد - در تمام دویست و پنجاه سال زندگی ائمه هیچ سالهای دیگری را ما نمیشناسیم. آن وقت در این دوران این قهرمان اهلبیت، این امام صبور و مقاوم، این سیاستمدار به سیاست الهی، این بزرگمرد حقیقی اسلام کمرش را بست برای ادای رسالت و سه هدف عمده در ذهن آن حضرت بود.
هدف اول و مهمتر اینکه نگذارد که حقایق اسلام و اصول اسلام زیر دست و پای سلاطین جور و دوروبریهایشان و عواملشان و غرضها و جهلها از بین برود. چون در یک چنین اوضاع و احوال سیاسی که بر ضد مکتب در یک کشوری در یک جامعهای به وجود میآید، از اصول مکتب چیزی باقی نمیماند. هدف اول امام سجاد این بود که اصول اسلامی و قرآنی را حفظ کند، و نگذارد که اینها فراموش بشوند و از بین بروند. هدف دوم این بود که یکی از این اصول را که اصل امامت و ولایت هست، برای مردم تبیین کند، مردم بفهمند امامت جامعهی اسلامی یعنی چه و خلیفهی پیغمبر یعنی چه کسی و شرائطش چیه؟ و چه وظائفی بر عهده دارد و مردم با او چه رابطهای دارند و چگونه چنین شخصی بر مسند خلافت مینشیند؟ مسائل مربوط به امامت مسلمین و خلافت پیغمبر را امام برای مردم تبیین کند تا مردم باورشان نیاید و در ذهن مردم این باور به وجود نیاید که حقیقتاً امامت یعنی همینی که عبدالملک عهدهدار او هست، یا یزید عهدهدار او هست، یا دیگر خلفای جور. که بسیار کار مهم و حساسی بود، چون در طول زمان اگر ائمهی ما نبودند و اگر امام سجاد نبود، یواش یواش مردم باورشان میآمد که اصلاً امامت یعنی همین، خلافت اسلامی یعنی همین، چون خلیفهی اسلامی آن روز که نمیگفت من دین ندارم یا بر خلاف اسلام حرکت میکنم، همهی فسقها و فجورها و ظلمها و عنادها و کفرها را داشت، درعینحال به نام اسلام، مردم خیال میکردند خب خلیفه یعنی همین، اصلاً همین است که واجب الاطاعه است. امام یعنی این؛ امام سجاد تصحیح کرد باور مردم نسبت به امامت را، و این کاری بود که تمام ائمه در دوران خودشان بعد از امام سجاد مقید بودند آن را انجام بدهند. این هدف دوم و هدف سوم اینکه امام سجاد اعلام کند و تفهیم کند که امام اوست، و نه آن کسی که امروز در رأس کار است. و این هدف سوم هدف سیاسی محض بود، هدف دوم هدف نیمه سیاسی و نیمه اعتقادی بود و هدف اول هم که هدف اعتقادی خالص و محض بود، که البته به یک معنا همهی اینها سیاسی هست و میتواند باشد.
خطبههای نماز جمعه 1367/06/04
آن چهرهی مظلوم بی صدای سر به زیرِ منفعلی که از امام سجاد درست کردند به کلی برخلاف واقع است؛ چهرهی حقیقی امام سجاد علیه الصّلاة و السّلام چهرهی یک مبارز قهرمان خستگیناپذیر آشتیناپذیر پیگیری است، که با تدبیر تمام، با دقت کامل راهها را میشناسد و انتخاب میکند و به سمت هدفها این راهها را میپیماید، خودش خسته نمیشود و دشمن را خسته میکند؛ و نتیجه هم این شد که بالأخره دشمن خستهی شکست خورده - یعنی دستگاه اموی - وقتی هیچ کار دیگر نتوانست بکند، متشبث شد به مسموم کردن امام سجاد، و آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار و عزیز بعد از یک عمر پربرکت پرمبارزهی پرتلاش مقدس سر تا پا نورانی جوار پروردگار را زیارت کرد و به عالم قدس و رضوان الهی پرواز کرد. این خلاصهی زندگی امام سجاد است.
خطبههای نماز جمعه 1365/07/04
دستیابی ایران به فناوری جدید پهپادی
به گزارش فرهنگ نیوز، دکتر منوچهر منطقی در افتتاحیه هفتمین نمایشگاه بین المللی صنایع هوایی ایران که با حضور دکتر ستاری معاون علمی و فناوری رییس جمهوری در جزیره کیش برگزار شد، با بیان اینکه صنایع هوایی ایران در حین مظلومیت، توانمند است، به مهر گفت: برای متحول کردن اقتصاد کشور از طریق صنعت هوایی با سه وزارتخانه دفاع، راه و شهرسازی و صنعت، معدن و تجارت، باید دست در دست هم دهند و به این مقوله بپردازند.
وی افزود: در این دوره از برپایی نمایشگاه، به دنبال ایجاد تحولات در بخش صادرات و به دنبال ارائه دستاوردهای ایران در عرصه بین المللی هستیم.
منطقی با بیان اینکه شرکت های دانش بنیان هوایی و هوانوردی می توانند زیرساخت های اقتصادی کشور را محکم تر کنند و به آن رونق بخشند، ابراز کرد: این شرکت ها با ورود به این عرصه دانش و خلاقیت ها را تبدیل به محصول می کنند.
خودکفایی در ساخت پهپادها
وی به اهداف پیش بینی شده در سند جامع هوایی و هوانوردی اشاره کرد و افزود: هم اکنون کشور ما در زمینه تولید و ساخت پهپادها به خودکفایی رسیده است و اگر کشورهای دیگر نیازمند تولید و طراحی از پهپادها باشند متخصصان ایرانی می توانند ظرف مدت دو سال نیاز آنان را برآورده کنند.
به گفته رییس سازمان صنایع هوایی، در حال حاضر هوانوردی عمومی در کشور ما به عنوان یک صنعت بومی شناخته می شود و یک مزیت نسبی برای کشورمان محسوب می شود.
دبیر ستاد توسعه فناوری و صنایع دانش بنیان هوایی و هوانوردی معاونت علمی به ساخت و طراحی بالگردهای ۲ تا ۶ نفره در کشور اشاره کرد و گفت: اکنون به توانمندی ساخت این بالگردها دست یافته ایم و ساخت و طراحی بالگردهای ۸ نفره در دستور کار قرار دارد.
فعالیت ۵۳۰ شرکت در حوزه هوا
منطقی در ادامه عنوان کرد: ۵۳۰ شرکت فعال در حوزه هوایی و هوانوردی در حال فعالیت هستند که از این تعداد، ۲۷ شرکت موفق به دریافت مجوز دانش بنیان شده اند. بر همین اساس با همکاری های ایجاد شده میان دولت و بخش خصوصی، رقم صادرات کشور در این حوزه سالانه ۵۰ درصد افزایش می یابد.
ساخت توربین های ۱۰ تا ۱۵ مگاواتی
دبیر ستاد توسعه فناوری و صنایع دانش بنیان هوایی و هوانوردی معاونت علمی با اشاره طراحی و ساخت توربین های ۱۰ تا ۱۵ مگاواتی در داخل کشور افزود: آغاز این کار به صورت رسمی از دی ماه سال جاری صورت خواهد گرفت. همچنین ۷۵ شرکت در زمینه اویونیک فعال هستند که این امر موجب بی نیازی کشور از واردات بخشی از تجهیزات خاص این حوزه به داخل کشور می شود.
منطقی به چهار زیرساخت تعریف شده برای دستیابی به اهداف سند ملی جامع هوافضای کشور اشاره و ابراز کرد: به همین منظور شبکه خاص هوایی و هوانوردی در ستاد توسعه فناوری و صنایع دانش بنیان هوایی و هوانوردی معاونت علمی، شکل می گیرد.
رییس سازمان صنایع هوایی همچنین گفت: شبکه ملی آزمایشگاهی هایپرمارکت، مگاپارک هوایی و شبکه اجتماعی علم، فناوری و نوآوری جامع هوایی از جمله این شبکه ها به شمار می رود.
وی فلسفه شکل گیری این شبکه ها را انجام آزمایش قطعات تولیدشده توسط شرکت های دانش بنیان، دسترسی راحت به قطعات مورد نیاز حوزه هوایی و به اشتراک گذاردن تجربیات در این زمینه عنوان کرد و ادامه داد: تسهیل فضای کسب و کار و فراهم کردن بستر لازم برای حضور حداکثری بخش خصوصی و شرکت های دانش بنیان از مهم ترین اهداف شکل گیری شبکه های یادشده است.
اورهال کردن ۱۵۰۰ بالگرد در داخل
دبیر ستاد توسعه فناوری و صنایع دانش بنیان هوایی و هوانوردی همچنین از ۱۵۰۰ بالگرد اورهال (overhall) شده با انجام آزمایش پرواز ایمن در داخل کشور خبر داد.
منطقی در پایان به سیاست های تعریف شده در مرکز طرح های کلان معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری اشاره کرد و گفت: با اجرایی شدن این سیاست ها، چند محصول محوری در قالب پروژه کلان تولید و عرضه می شود بنابراین بیشترین تمرکز ستاد توسعه فناوری و صنایع دانش بنیان هوایی و هوانوردی معاونت علمی، بر روی شرکت های دانش بنیان است.
براساس این گزارش هفتمین نمایشگاه بین المللی صنایع هوایی و هوانوردی ایران، صبح امروز با حضور معاون علمی و فناوری رییس جمهوری و رونمایی از چهار نوع بالگرد تجاری، محیط بانی، آموزشی و توریستی ساخت داخل کار خود را آغاز کرد.
رونمایی از پهپادهای تجاری، در سه کلاس وزنی کوچک، متوسط و بالگردی از جمله برنامه های ویژه دومین روز برپایی این نمایشگاه است. همچنین رونمایی از سیمولاتور تولید داخل در سومین روز از برگزاری این دوره از نمایشگاه انجام میشود.
هفتمین نمایشگاه بین المللی صنایع هوایی و هوانوردی ایران با حمایت ستاد توسعه فناوری و صنایع دانش بنیان هوایی و هوانوردی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و همکاری سازمان صنایع هوایی از ۲۷ تا ۳۰ آبان در محل دایمی نمایشگاه های بین المللی جزیره کیش برگزار می شود.
کاریکاتور/ کتاب بازیچه دست موبایل
اقدام جالب یک شرکت تاکسیرانی سوئدی
این ایده زمانی به فکر صاحبان شرکت تاکسیرانی رسید که متوجه شدند مسافران در طول سفر خود با تاکسی مدت زمان طولانی در مورد مسائل و مشکلات خود صحبت می کنند. طبق تحقیقات انجام شده روی مسافران تاکسی, 70 درصد مسافران تاکسی را محل مناسبی برای انعکاس افکار عقاید خود می دانند و در این شرایط ذهن سرگردانی دارند.
زمانی که مسافران در حال فکر کردن و صحبت کردن درباره مسائل و مشکلاتشان هستند راننده می تواند در نقش یک «درمانگر» ظاهر شود. در هر تاکسی دو روانشناس وجود دارد که یکی از آنها علاوه بر درمانگری رانندگی هم می کند. آنها تلاش می کنند با دقیق شدن روی افکار و صحبت های مسافران نقاط تاریک و روشن آنها را پیدا کنند و از این طریق به آنها مشاوره بدهند.
«میان فاهلن» از اعضای هیئت مدیره می گوید که رانندگان باید فوق العاده انعطاف پذیر باشند. چرا که دقیقا مشخص نیست چه مدت زمانی را باید سرکار باشند. همچنین خانم فاهلن معتقد است که بسیاری از مردم سوئد یک جلسه 10 دقیقه ای مشاوره برایشان کافی است.« بسیاری از مردم استکهلم تنها زندگی می کنند و آدمهای تنهایی هستند. آنها در ملاقات هایی که با من دارند در مورد افسردگی و تنهایی های خود زیاد صحبت می کنند. آنها می گویند که ملاقات با مردم هرچقدر هم تلاش کنند برایشان بسیار سخت است. با این حال مردم سوئد مردم آرامی هستند و این ابتکار می تواند فرصت طلایی باشد که از طریق آن برای زندگی بهتر مشاوره شوند.»
با این حساب تمام کسانی که در سه صندلی عقب می نشینند باید خیلی خوش شانس باشند چون از یک جلسه مشاور درمانی خوب هنگام رفتن به مقصد موردنظرشان بهره مند می شوند. این درحالی است که هزینه یک جلسه مشاوره درمانی با حدود 165 دلار ( 528هزارتومان) تمام می شود.
کارخانههای موشکی سوریه ساخت ایران است/سیر تکامل موشکهای "اسرائیلزن"ایران
خبرگزاری تسنیم: "در واقع ما آموزش به کارگیری را از آنها گرفتیم ولی آموزش تولید را به آنها دادیم، کارخانجات تولید صنعت موشکی سوریه از ایران به آنجا منتقل شده است دیگر طوری شد که حتی جبهه مقاومت هم آموزش ساخت موشکهایش را از ایران یاد گرفته است."
به گزارش خبرنگار امنیتی دفاعی خبرگزاری تسنیم، اگر روزگاری مجبور بودیم برای شروع کار، از لیبی موشک بخریم و در سوریه آموزش ببینیم، حالا حتی کارخانجات موشکسازی سوریه هم ایرانی شده است و همان کشورها از ایران موشک میخرند.
این در حالیست که ایران در حوزه موشکی با سختترین تحریمهای غرب مواجه بوده و هست.
سردار امیرعلی حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گفتوگو با "ویژهنامه قیام سجیلها(ویژه سیامین سال اقتدار موشکی سپاه)"به سطح توانایی موشکی این روزهای ایران میپردازد که متن کامل آن به شرح ذیل است:
* از چه زمانی فکر «ساخت» موشک در سپاه شکل گرفت؟ با توجه به اینکه ما در ابتدا موشکهایی را خریدیم که حتی توان شلیک آنها را هم نداشتیم.
دشمن از سال 63 تا سال65 برای اینکه بتواند انسجامی در جبهه باطل به وجود بیاورد، قذافی را وادار به قطع پشتیبانی از ایران کرد اما از همین مقطع در سال 63 بود که ما به موازات، کار شروع به ساخت موشک کردیم. یعنی به صورت مخفی 2 فروند از این موشک ها جدا شد و -برای مهندسی معکوس- در اختیار هسته اولیه صنعت موشکی در وزارت سپاه آن روز قرار گرفت.
یادم هست که در همان ماه های اول، حضرت آقا که آن زمان رئیس جمهور بودند، آمدند برای بازدید از مجموعه.
این مجموعه ای که عرض میکنم، یک مجموعه کوچک با تعداد محدود نفرات بود و هنوز کار خاصی نشده بود ولی به خاطر اهمیت کار، رئیس جمهور برای بازدید آمدند.
در آن جلسه، حضرت آقا خیلی تاکید داشتند که این کار باید به نتیجه برسد ولی ماها که با این کارها آشنا بودیم می دیدم که این موشک به این سادگیها قابل ساخت نیست.
بعد از بازدید آمدند و دیدند که این دوتا موشک هنوز داخل کانتینر دست نخورده و باز نشده است.بچهها داشتند مطالعات قبل از دمونتاژ را انجام می دادند. خیلی با حوصله و دقت می خواستند کار کنند تا چیزی تخریب نشود. همین مقداری باعث شده بود که اینها هنوز چیزی را باز نکنند.
من دیدم آنروز حضرت آقا اصلا با تعجب گفتند این را چرا باز نکردید؟ چرا می ترسید؟ حالا عین جملات در ذهنم نیست ولی مضمون صحبت هایشان این بود که هراس نکنید بروید جلو. آقا یک جوری تهدیدشان کرد که اگر اینها را باز نکنید ممکن است اینها را بیایند ببرند. تحریک و تشویقشان کرد که زودتر این کار را بکنند.
جنگ هم در حوزه زمینی و هم جنگ شهرها ادامه داشت و عراق خود را برای یک حمله موشکی وسیع آماده می کرد تا اینکه در سال 65 شوروی و امریکا موفق شدند بالاخره قذافی را متقاعد بکنند که پشتیبانی ها را قطع کند. او هم به فرمانده نیروهای لیبی در اینجا که سرگرد سلیمان بود ابلاغ کرد تا دیگر موشک شلیک نشود. بعدها متوجه شدیم که بعضی قطعات را هم باز کردند. در واقع ما خلع سلاح شده بودیم ولی خبر نداشتیم.
اما آنها هم یک چیزی را نمی دانستند؛ اینکه نیروهای ما آموزش دیده و مسلطاند.
آنها کار خودشان را می کردند ما هم کمک می کردیم ولی تصورشان این بود که بچه های ما چیزی از موشک بلد نیستند مطمئن بودند از این.
ما هم تلاش هایی را در داخل برای ساخت شروع کرده بودیم و هم تلاش هایی را برای خرید موشک از کره شمالی. کره شمالی هم در آن مقطع در حال ساخت موشک بود و از ما جلوتر بودند.
موقعی که اینها تمرد کردند و دست از کار کشیدند، من به همراه برخی از دوستان برای تحویل محموله موشکی به کره شمالی رفته بودیم و نمی دانستیم در ایران چه خبر است. آن روز من خبر عجیبی شنیدم. از سفارت گفتند با شما از ایران کار دارند. تماس گرفتن همین الان در این مقطع بین ایران و کره شمالی سخت است (خنده) یعنی یک ویژگی هایی دارد این کشور که ارتباطاتش مثل بقیه کشورها نیست. آن روز که اصلا یک چیز عجیب و غریبی بود.
خلاصه ما رفتیم سفارت و با کلی هماهنگی و برنامهریزی، توانستیم با شهید طهرانی مقدم ارتباط بگیریم. شروع کردیم به صورت پوششی با هم حرف زدیم تا اگر کسی صدای ما را شنود کرد، متوجه نشود.
حسن به من حالی کرد که اتفاقاتی در ایران افتاده است و یک چیزهایی را کم دارند و از ما خواست تا اینها را بگیریم و با خودمان ببریم به ایران.
یادم هست 10 فروند موشک برای بارگیری آماده بود که حسن آقا دقیقه 90 این موضوع جدید را مطرح کرد.
من از سفارت ایران در پیونگ یانگ پولی قرض کردم -کاری که اصلا روال نبود- و از همان کارخانه ای که داشتیم موشک ها را تحویل می گرفتیم، آن قطعاتی که حسن سفارش کرده بود خریدیم و آنها هم با ما همکاری کردند.
موشک ها را در شب و در سرمای 20 تا 25 درجه زیر صفر بار کردیم و حتی برای جمع کردن وسایل هم دیگر به شهر برنگشتیم.
همان شب تا صبح اینها را جمع کردیم و صبح کارهایمان که تمام شد راهی شدیم و گفتیم باید برگردیم ایران دیگر جای ماندن نیست اینجا. ما چند وعده اصلا غذا نتوانستیم بخوریم یعنی گرسنه رسیدیم ایران. هواپیمایما باری بود ولی به هر حال امکانات را آوردیم.
موقعی که رسیدیم، همه بچهها بسیج شدند تا توانستیم دوباره موشک را راه بیندازیم ولی خب مشکلاتی هم داشتیم. 2 سال بود که بچه ها از تجهیزات دور بودند، تمرین و رزمایش نکرده بودند و اساسا موشکی شلیک نشده بود.
لیبیاییها تجهیزات را ناقص کرده بودند و کار بسیار سخت بود. امکاناتی که ما از کره شمالی آمده بود، کپی سازی کرده بودند ولی با سیستم روسی فرقهایی داشت.
با هر سختی که بود، سیستم راه افتاد و اولین موشک شلیک شد.
* یکی از سختیهای کار خصوصاً در سیستم سپاه در ایام جنگ، نگه داشتن نیروها در ایامی بود که برای مدت زیادی عملیات انجام نمیشد. حالا این فاصله در حوزه موشکی هم بیشتر بود. نیروها را چطور نگه می داشتید؟
بیشترین فشارها روی حاج حسن بود. مدام نصیحت می کرد اما این نصیحتها هم بُردی داشت. یک ماه خبری نبود و بعد دوباره همه جمع می شدند و به سراغ حسن می آمدند و می گفتند که حسن دست بردار. این کار به نتیجه نمی رسد. ما را رها کن که به یگانهای دیگر برویم.
خیلی از بچهها هم بین دو عملیات موشکی مثلا چند ماهی که ممکن بود فاصله بیفتد، به همراه یگانهای دیگر برای شرکت در عملیات ها میرفتند و دوباره بعد از عملیات بر می گشتند ولی راضی به این نبودند و می گفتند به ما اجازه بدهید که برویم.
حسن چندین مرتبه جلسه گذاشت تا اینکه بالاخره رفته رفته بُرد حرف حسن کوتاه میشد و دیگر بچه ها نمیپذیرفتند. مانده بودیم چه کار کنیم. بالاخره تصمیم گرفتیم تا بچه ها را جمع کنیم ببریم پیش آقا محسن، فرمانده سپاه و ایشان یک مقداری صحبت کند بلکه بچه ها یک چند ماهی دیگر روحیه پیدا کنند و بایستند و کار کنند.
این هایی که می گویم برای قبل از مقطع 1365 و مقطعی است که در واقع دیگر لیبیایی ها دست از کار کشیدند.
خب! یک جلسه خیلی جالبی با آقا محسن داشتیم و با 40 یا 50 نفر از بچه های اصلی که محور بودند پیش آقا محسن رفتیم و ایشان هم یک صحبتی با اینها کرد، اما در این کار نتیجه عکس گرفتیم.
آقا محسن گفت دنیا یک اشتباهی کرده و به ما موشک داده و این اشتباه خود را دارد جبران می کند و به ما دیگر موشک نخواهد داد. این تجهیزات و امکاناتی را که گرفتیم آخر امکاناتی است که گیر ما آمده. یک تحلیل این طوری کردند.دقیقا همان چیزی که بچهها می گفتند و موقعی که ما از جلسه بیرون آمدیم، همه سر حسن ریختند و گفتند که ما هم همین را میگوییم. حسن می گفت چه فکر می کردیم و چه شد! خیلی کارمان سخت شد و دیگر آقا محسن این حرف ها را زده بود و نمی شد کاری بکنیم.
حالا نمی دانم یا ما از قبل ایشان را خوب توجیه نکرده بودیم یا چه جوری بود، بالاخره اشکال از هر جا بود این اتفاق افتاد و خیلی سخت بود و خلاصه نگه داشتن بچه ها در موشکی بین سال های 1363 تا 1365 خیلی سختی شد.
* توسعه موشکی بعد از جنگ چطور دنبال شد؟ همان اراده قبلی وجود داشت؟
درست است که جنگ بعد از پذیرش قطعنامه پایان یافت و خیلی از کسانی که مسئول بودند، رفتند دنبال کارهای دیگر ولی جنگ در مرحله جدیدی برای بچههای موشکی شروع شده بود یعنی یکی از کارهای مهم شهید طهرانی مقدم این بود که بعد از پایان جنگ آن انسجامی که بچه ها داشتند آن را حفظ و از فرصتی که پیش آمده بود استفاده کرد برای اینکه آن کاستی ها را برطرف کند.
بچههایی که در این زمینه کار میکردند خودشان را آماده نگه داشتند و پیش بینی میکردند که اگر یک روزی توان موشکی به شرایطی نرسد که بتواند با تهدیدات رژیم صهیونیستی مقابله کند، ممکن است که مثلا آنها تهاجم کنند.
* ظرفیت صنایع ما جوابگو بود؟ این پتانسیل وجود داشت؟
من یادم هست که اولین قرادادی که شهید طهرانی مقدم با بچه های وزارت دفاع بست درخصوص تعداد محدودی راکت بود. قرارداد طوری نوشته شده بود که ما به حسن می گفتیم تو قرارداد ترکمنچای بستی. چون سوخت راکتها پایدار نبود و می گفتند هروقت خواستید استفاده کنید به ما بگویید تا سوخت را به آن تزریق کنیم.
اولین راکت هایی هم که بردیم تست کنیم، در یک میدان تیر در کویر بود. دیده بان ها را در شعاع 20 کیلومتری از آن نقطه ای که فکر می کردیم، چیده بودیم اما تا چندین تست، ما اصلا هیچ کدام از این راکت ها را ندیدیم.یا پشت سرمان اصابت می کرد، یا بالا منفجر می شد یا آنقدر انحراف زیاد بود که اصلا آن را پیدا نمی کردیم.
رفتیم پیش حسن و گفتیم این قرارداد چیست که بستهای؟ به چه درد ما می خورد و چه ارزشی دارد؟ حسن هم با حوصله اجازه می داد آدم حرف بزند و نگرانی هم نداشتیم و هر طور که می خواستم با او صحبت میکردیم.
گفت ببینید، ما اگر این قرارداد را نبندیم و اگر این اعتماد به نفس را در صنعت گران به وجود نیاوریم و اگر این مطالبه نباشد، به نتیجه نمیرسیم. ما باید این قرارداد را ببنیدیم و این ها مطئمن شوند که ما میخواهیم. ما اگر این را نخواهیم، اینها نمیتوانند به نتیجه برسند. گفتیم آخر اینها که به درد نمیخورد. او هم گفت من هم می دانم که به درد نمی خورد اما روش حسن این طوری بود. مثل والدینی که میخواهند بچه هایشان را راه بیندازند، دست را جلوی او می گیرند و بچه به امید اینکه مثلا در حد 15 سانتی متر فاصله دارد، با این امید دارد می آید و این دستش را مدام به عقب میکشید.
حسن با صنعت این کار را کرد. آنها این را ساختند بعد حسن میگفت خب این را که ساختید دستتان درد نکند ولی ما این را چه کار کنیم؟ مثلا باید این قابلیت هم باید اضافه شود. یعنی هیچ موقع آن نقطه ای که تعیین کرده بود به عنوان نقطه انتهایی صنعت محسوب نمیشد.
* یکی از اهداف اصلی حسن آقا در آن زمان، ساخت موشکی بود که بتواند اسرائیل را هدف قرار دهد. این هدف چه زمانی و چطور محقق شد؟
کار موشک های سوخت جامد و مایع را به موازات هم پیش میبردیم. موشک شهاب 1 از روی موشک اسکاد Bکپی برداری شد و به نتیجه رسید و کمتر از 2 سال بعد، شهاب 2 با بُرد 500 کیلومتر ساخته شد. هدفگذاری حسن، زدن اسرائیل بود و می گفت ما باید موشکی داشته باشیم که بتوانیم اسرائیل را بزنیم .
در آن روز ها با فشاری که به صنایع آوردیم، اولین موشک های «اسرائیل زن» ما مثلا در حد 1100 کیلو متر بیشتر بُرد نداشت و باید آن را به مرز گیلانغرب می بردیم تا میتوانستیم بزنیم.
حسن(طهرانی مقدم) معتقد بود ما باید در بُرد موشک برسیم به موشک هایی که بتوانیم رژیم صهیونیستی را با آن تهدید کنیم. یعنی اگر این بُرد به سرزمین اشغالی نمی رسید، مشکل داشتیم. انگار این روزها را می دید و اولین موشک ها را با همین حداقل بُردی که گفتم، تحویل گرفتیم و بعد گفتیم به دنبال افزایش بُرد بروید.
* این همان نسل اول شهاب 3 بود؟
بله. منتها چندین اصلاحیه به اینها خورد چون به موشک های اولیه باید به صورت عمود سوخت میزدیم، بُردش محدود و دقتش هم کم بود. اینها چند مرحله تکمیل شد تا رسیدیم به موشک های با بُرد 1650 کیلومتر و 2000 کیلومتر سوخت مایع.
* آن موقع بجز گروه شما، افراد دیگری هم در حوزه موشکی کار میکردند؟
آنروز چون اشتیاق برای ساخت راکت و موشک زیاد بود، مجموعه های زیادی کار میکردند در وزارت دفاع، جهاد کشاورزی الان که آن موقع جهاد بود، مهندسی سپاه کار می کرد و خیلی جاها همه بسیج بودند که یک کاری بکنند.
دنبال این بودیم که هرکدام از این تحقیقات به نتیجه برسد تا بعد، این تولید هدایت شد به سمت مراکز تولیدی که مجموعه وزارت دفاع است. تا اینکه رسیدیم به موشک های سوخت جامد دارای هدایت مثل فاتح 110 که بُرد آن 250 کیلومتر بود و بعدها به 300 کیلومتر رسید.
* و بعد هم موشک 2هزار کیلومتری سوخت جامد یعنی سجیل. این موشک چطور به نتیجه رسید؟
همزمان درخواست شد که روی موشک سوخت جامد 2هزار کیلومتری هم کار شود. این یک پروژهای بود به نام «عاشورا» که نهایتا با چند مرحله اصلاح رسیدیم به موشک های سجیل امروزی که موشک چند مرحله ای سوخت جامد با برد 2000کیلومتر است که این دیگر الان سازماندهی شده است و در یگان های ما به وفور پیدا میشود.
تنوع دیگر زیاد شد. ما حالا بعد از سالها، توان طراحی پیدا کرده بودیم. قبلا کپی سازی می کردیم مثل موشک شهاب 1 که از روی اسکاد B ساختیم و یا موشک شهاب 3 که از روی اسکاد Cکپی می کردیم ولی با کار شبانه روزی که عزیزان و دانشمندان ما در بخش صنعت موشکی انجام دادند ما توان طراحی پیدا کردیم یعنی دیگر از ایده تا محصول کاملا ایرانی شده بود.
نگاه کنید الان موشک قیام با بُرد 800 کیلومتر، مشابه خارجی ندارد. مشخصات هندسی این موشک، به شهاب 1 نزدیک است منتها بال ندارد. یعنی حتی بالک های بیرون آن هم حذف شده است، طول و قطر آن هم به اندازه موشک شهاب 1 است ولی از بُرد 300 کیلومتر یک دفعه شد 800 کیلومتر. این یعنی توانمندی ها بالا رفت و قابلیت های جدیدی ایجاد شد و الحمدلله امروز اینگونه است که دیگر تقریبا در موضوع موشک زمین به زمین ایده ای به ذهنمان نرسیده که تبدیل به محصول نشده باشد و یا نشود به آن دست پیدا کرد.
* با رسیدن به بُرد 2هزار کیلومتر، نیاز ما در این حوزه محقق شد. در زمینه دقت موشکها چه اقداماتی صورت گرفت؟
بعد از مقطعی، تدبیر حضرت آقا این بود که موشک ها را نقطه زن کنیم و ایشان از مدتها قبل این تاکید را داشتند.
چون اهداف ما بزرگ بود، خیلی به «دقت» فکر دقت نکرده بودیم. خطای موشک ها بین 200-300-400 متر تا1000متر بود ولی چون کلاهکهای سنگین داشتند، ما فکر میکردیم خوب است.
حضرت آقا چندین مرحله از فرماندهان و مسئولین و در مقطعی که خود ما هم مسئولیت داشتیم، خواستند که بروید روی موضوع دقت. همه بچهها بسیج شدند تا اینکه دقت اولین موشکهای ما به 100تا120 متر رسید ولی حضرت آقا فرمودند که نمی شود شما یک هدفی را که می خواهید بزنید، بگویید 100 متر آن طرف تر خورد. این را مقام معظم رهبری مطرح کردند.
تلاشها ادامه پیدا کرد تا ما رسیدیم به دقت35 متر و فکر هم میکردیم که خیلی کار خوبی کردیم. اولین گزارشی که در نمایشگاه خدمت حضرت آقا داشتیم، ایشان فرمودند این راهتان خیلی عالی و خوب است ولی شما که توانستید به 35 متر دقت برسید، پس میتوانید آن را به 10 تا 15 متر برسانید. این یک شوکی بود.
با این تدبیر آقا، مجددا بچه ها دست به کار شدند تا اینکه ظرف 5-6 ماه، این دقت به خطای کمتر از 10 متر رسید. این دیگر تکثیر شد و موشکها رفت به سمت اینکه ضد شناور باشد یعنی موشک بالستیک ضد شناور.
در این حوزه معمولا از موشکهای کروز استفاده میشود و استفاده از موشک بالستیک مرسوم نیست اما کروز هم محدودیتهای خاص خودش را دارد بالاخره با سرعت پایین ممکن است مورد اصابت قرار بگیرد. استفاده از موشک بالستیک، یک ایده ایرانی بود.
* یعنی موشک خلیج فارس
بله. بعدا موشک خلیج فارس ادامه پیدا کرد تا به امروز که موشکهای هرمز1 و هرمز2 را هم داریم. اینها هر کدام مشخصات و مختصات خاص خودش را دارند که میتوانند شناورها، ناوها و رزم ناوها را در فواصل دور مورد اصابت قرار بدهند.
* قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران که زمانی از لیبی و سوریه و کره موشک میخرید و آموزش میدید به جایی رسیده که از گروههای مقاومت در برابر اسراییل پشستیبانی میکند. این روند الان در چه سطحی قرار دارد؟
امروز دیگر ما به فضل الهی وضعیت مان خوب شده است حتی آن کشورهایی که آن روز به ما کمک کردند مثل سوریه، بعدها از ما موشک خرید و الان کارخانجات تولید موشکی سوریه ساخت ایران است و موشکهای طراحی ایران آنجا دارد تولید میشود.
در واقع ما آموزش به کارگیری را از آنها گرفتیم ولی آموزش تولید را به آنها دادیم، کارخانجات تولید صنعت موشکی سوریه از ایران به آنجا منتقل شده است دیگر طوری شد که حتی جبهه مقاومت هم آموزش ساخت موشکهایش را از ایران یاد گرفته است.
حزب الله لبنان و مقاومت فلسطین در این بخش خیلی توانمند شده اند و الان دیگر موشک همه گیر شده و یک جایگاه خاصی پیدا کرده است.
* همه این پیشرفتها در حالی رخ داده که صنعت موشکی ما از صفر تا 100 تحریم است. چطور میتوان از این الگو در صنایع دیگر غیرنظامی استفاده کرد؟
پیچیدگی فناوری صنعت موشکی، با هیچ صنعتی قابل مقایسه نیست. ولی ما در این زمینه توانستیم خودکفا شویم. پس نشان می دهد در بقیه صنایع هم میشود خودکفا شد.
می شود تحریمها را بیخاصیت کرد. صنعت موشکی، 72 نفر شهید دارد که تلاشهای شبانهروزی آنها نتیجهاش این شد که حالا ما روی پای خودمان ایستادهایم و خودمان اراده می کنیم. دیگر این اراده دست دشمن نیست.
* به عنوان سوال پایانی، جایگاه موشک در امنیت پایدار جمهوری اسلامی ایران، منطقه و جهان اسلام چیست؟ مثلاً اگر ما این توان را نداشتیم بازهم گروه 5+1 با ما از در مذاکره وارد میشد؟
به اعتقاد من، مهم تر از موشک بروبچه های معتقد و علاقمند به اسلام و انقلاب و امام و رهبری هستند. اینها هستند که موشک را میسازند، اینها هستند که سازنده تسلیحاتند، اینها هستند که تمام کاستی ها در هر زمینه ای -نظامی و غیر نظامی- را رفع رجوع می کنند.
همین بچهها وقتی دیدند نیاز به موشک داریم، رفتند آن را ساختند.
غربیها اگر کاری در توانشان باشد، اجازه نمی گیرند. ما را محدود می کنند و از دادن چیزهای ساده و پیش پا افتاده هم پرهیز دارند بعد راجع به موشک می گویند بیایید مذاکره بکنیم. نمی گویند ما محدود میکنیم چون اگر در اختیار خودشان بود محدود می کردند دیگر. میگویند بنشینیم مذاکره کنیم. خود شما اراده بکنید تولیداتتان را محدود بکنید یا تعطیل بکنید.این یعنی اراده شان را مستقیم نمی توانند اعمال بکنند. اختیار دیگر دست آنها نیست، دست ماست.
انتهای پیام/